گفتگوی اخیر ولادیمیر پوتین و شی جین پینگ که در آن دو طرف یکبار دیگر بر شراکت راهبردی خود در عرصه های مخلف تاکید کردند، با ارائه واکنش ها و دیدگاه های متناقضی از سوی غربی ها مواجه شد.
به نحوی که برخی تلاش کردند این گفتگو را یک امر عادی جلوه دهند و بر شکاف های موجود میان مسکو و پکن تمرکز کنند. در این خصوص حتی برخی بر این مسئله تاکید کردند که از زمان آغاز جنگ اوکراین، چین در حال افزایش فاصله از روسیه بوده و به هیچ وجه دوست مطلوبی برای مسکو به شمار نیامده است. در طرف مقابل، برخی نیز تلاش کردند شراکت روسیه و چین را به مثابه اتحادی علیه غرب برجسته کنند که می تواند بر فضای آینده بین المللی تاثیرات جدی بگذارد.
واقعیت آن است که روابط روسيه و چين از لحاظ مناسبات قدرت و فرايندهاي ژئوپلتيکي همواره داراي اهميت زيادي بوده است. به نحوي که نزديک شدن دو کشور سال هاي ابتدایی دهه 2000، موضوعي بود که به موازات کمرنگ شدن اختلافات و رقابت هاي منطقه اي، به ايجاد يک بلوک قدرتمند امنيتي در برابر هژموني آمريکا در نيمکره شرقي جهان دامن زده است. پس از فروپاشي شوروي، دامنه اختلافات و رقابت هاي پيشين پکن و مسکو در زمينه هايي چون مسائل ايدئولوژيک، رهبري جهان کمونيسم و اختلافات شديد مرزي، به شکل ملموسي محدود شد. همين امر موجب شد که چشم انداز روشني براي همکاري ميان مسکو و پکن به وجود آيد.
بر این اساس همکاریهای روسیه و چین از زمان انعقاد توافقنامه حسن همجواري و دوستي و همکاري در 16 ژوئن 2001 در تمام زمينهها با سرعت قابل توجهی ارتقاء يافته است. به نحوی که در طول سالهای گذشته، مناسبات دوجانبه در حوزههای اقتصادی، انرژی، فنآوری، نظامی و همچنین طیف وسیعی از مسائل سیاسی و امنیتی دنبال شده است. همکاری های سطح بالا بین روسیه و چین و ماهیت مناسبات دو طرف نشان از مشارکت جامع و تعامل استراتژیک دارد. دو کشور بارها به حمایت جدی از یکدیگر پرداخته اند و همواره شی جین پینگ و ولادیمیر پوتین در تماسهای مختلف در مورد دستورالعملهای کلیدی برای تعامل استراتژیک با هم به توافق رسیده اند.
در حال حاضر همکاری جامع با در نظر گرفتن رویکردهای استراتژیک و افقهای جهانی به منظور حفظ ثبات در سراسر جهان، محافظت از منافع امنیتی و توسعه چین و روسیه در دستور کار دو کشور است. در این راستا روسیه و چین در سالهای اخیر از طریق مکانیسم همکاریهای دولتی، ارتباطات را توسعه داده و همکاریهای متقابل را در زمینههای کشاورزی، مالی، نوآوری علمی و فناوری، اقتصاد دیجیتال، تجارت الکترونیکی، مراقبتهای بهداشتی، نسل پنجم اینترنت و سایر زمینهها ارتقا بخشیده اند. همچنین دو کشور از نقاط قوت خود برای شناسایی پروژههای تحقیق و توسعه جدید، ایجاد یک جامعه چینی ـ روسی با نوآوریهای علمی و فناوری و شکستن هژمونی و محاصره تکنولوژیکی توسط برخی کشورهای غربی استفاده کرده اند. علاوه بر این، طرفین در بهبود کیفیت همکاریهای عملی در زمینههای مختلف به همکاری با یکدیگر پرداخته اند.
یکی از نکات مهم و قابل تامل در روابط روسیه و چین، نهادمندسازی این مناسبات در قالب سازمانها و گروههای بینالمللی است. به عنوان مثال، دو کشور نقش مهمی در شکل گیری سازمان همکاری شانگهای به عنوان یک نهاد امنیتی داشتند. همچنین هر دو کشور از موثرترین بازیگران در شکل دهی به گروه بریکس به عنوان مجمعی برای گرد هم آمدن و تشریک مساعی اقتصادهای نوظهور بوده اند. تسریع در برنامه “یک کمربند، یک جاده” و ایجاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا، ترویج تجارت و سرمایه گذاری منطقهای، همکاری نزدیک با کشورها و سازمانهای منطقهای برای تبدیل قاره اوراسیا به فضای همکاری و صلح، ثبات و توسعه مشترک نیز از جمله دیگر محورهای همکاریهای دو طرف بوده است.
در این بین علاوه بر نیازهای متقابل اقتصادی، آنچه در سالهای اخیر موجب افزایش همکاریهای روسیه و چین شده، مقابله با سیاست تهاجمی و یکجانبه ایالات متحده آمریکا در سطح بینالمللی است. در واقع هر چه سیاست خارجی آمریکا حالت یکجانبهگرایانه و تهاجمیتری به خود گرفته، به تبع آن میزان همکاری مسکو و پکن که تلاش میکنند سیاست خارجی مستقلی داشته باشند، افزایش یافته است. از این رو رویکرد برتریطلبانه غرب در برابر مسکو و پکن، نقش مهمی در افزایش همگرایی میان آنها داشته است. در واقع تلاشهای آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی جهت محدودسازی و مهار روسیه و چین به صورت توامان موجب بدبینی آنها به غرب و همچنین کوشش برای گسترش همکاریهای دوجانبه شده است.
در خصوص روابط چين با ايالات متحده، فقط کافي است اختلاف نظر در خصوص تايوان و هنگ کنگ، فعاليت نيروي دريايي آمريکا در نزديکي مرزهاي چين، انتقادات ثابت و بيش از اندازه شديد واشنگتن از چين در خصوص معضل حقوق بشر، مسئله سین کیانگ و ساير موارد اختلافزا ميان دو کشور مد نظر قرار گیرد. رابطه روسيه با آمريکا نيز به همين اندازه دچار چالشهای عدیده است. به اين معنا که در روابط دو کشور، آنقدر موارد اختلافزا وجود دارد که طرفين نتوانند به شراکت راهبردي دست پيدا کنند. مسائلي همچون افزايش نفوذ آمريکا در آسياي مرکزي و قفقاز، گسترش ناتو به شرق و استقرار سامانه دفاع موشکي در شرق اروپا، از جمله مهمترين مواردي محسوب ميشوند که جنبه امنيتي و حتا بعضا حياتي در روابط دو کشور پيدا کرده اند.
بر این اساس نقطه مشترک در روابط روسیه و چین در قبال غرب را میتوان در مسائل امنیتی و تلاش روزافزون ایالات متحده برای مهار هر دو کشور جست وجو کرد. در واقع اتخاذ سیاست یکجانبه گرایی از سوی دولتمردان کاخ سفید و عدم لحاظ کردن منافع دیگر کشورها، روابط روسیه و چین را نیز تحت الشعاع خود قرار داده است. از این رو مسکو و پکن، به تدریج در مخالفت با سیاستهای یکجانبه گرایانه امریکا، چند قطبی شدن نظام بینالملل و اتخاذ سیاستهای چند جانبه گرایانه، با یکدیگر همسو شده اند. دو کشور قاطعانه با هرگونه مظاهر یکجانبه هژمونی مخالفت می کنند و به طور مداوم هماهنگی در مکانیسمهای چند جانبه مانند سازمان ملل، سازمان همکاری شانگهای، گروه بریکس و گروه بیست را افزایش داده تا شکل گیری یک نظم بینالمللی عادلانه و منطقی را تحقق بخشند.