سرانجام بعد از ماهها برنامه ریزی و تبلیغات فراوان، ضد حمله اوکراین به روسیه در 4 ژوئن بدون اعلام رسمی در محورهای مختلف آغاز شد. هر چند که ولادیمر زلنسکی، 10 ژوئن آغاز این حملات را اعلام کرد اما آنچه که کاملاً مشخص است، برآورده نشدن انتظارات اولیه طرفهای غربی از این ضدحملات است. اگر چه اوکراین در تبلیغات رسانهای، مدعی پیشروی است اما نیروهای اوکراینی موفق به شکست خطوط دفاعی ارتش روسیه و پیشروی در هیچ نقطهای نشدهاند. مختصات جغرافیایی این عملیاتها نشان میدهند که هنوز اتفاق قابل توجهی در خط مقدم جبهههای جنوبی، شمالی و مرکزی نیفتاده است. این در حالیست که ارتش اوکراین و حامیان خارجی آن، حجم زیادی از تجهیزات نظامی مدرن را که غرب به کی یف اهدا کرده بود، در این ضدحملات از دست دادهاند.
در ابعاد سیاسی، شکست ضد حملات اوکراین به معنای شکست طرحهای آمریکایی است. زیرا این ضد حملات به مثابه محکی جدی برای آزمودن توانایی های دو طرف محسوب میشد. غرب در حالی متحمل این شکست شده که از پاییز و زمستان گذشته دائماً در حال تبلیغ برای ضد حمله بهاره اوکراین بود؛ ضد حملهای که ظاهراً جز هیاهو هیچ حاصلی در عرصه تحولات میدانی نداشته است. زیرا بر خلاف انتظار طرفهای غربی که تصور میکردند با کمکهای تسلیحاتی و ارسال ادوات نظامی پیشرفته میتوانند دولت زلنسکی را تقویت کنند، در عمل نتوانستند به موفقیت قابل ذکری دست یابند.
با وجود آنکه ناکامی دولت زلسنکی در دستیابی به نتیجه خاص از ضد حملات، پیش از شروع نیز کاملاً مشخص بود اما به نظر میرسد آمریکاییها چند دلیل برای راه انداختن این هیاهو داشتهاند:
1. ایجاد جنگ روانی علیه روسیه:
جنگ روانی همواره در طول تاریخ دارای کاربرد موثری در نبردهای نظامی بوده است. جنگ روانی به فعالیتها و تدابیری اطلاق میشود که به منظور تحتتاثیر قرار دادن یا تغییر عقاید، نگرشها، رفتارها و عملکردهای یک فرد، گروه یا جامعه هدف صورت میگیرد. در این نوع جنگ، استفاده از ابزارهای روانشناختی و ارتباطی برای تأثیرگذاری بر روان و ذهن افراد برای دستیابی به هدفی خاص به کار میرود. بر این اساس آمریکا و متحدان آن از ماهها قبل تلاش گستردهای اغاز کردند که از طریق جنگ روانی، عقاید، نگرشها و رفتارهای مردم و نخبگان سیاسی روسیه را تغییر دهند. هدف این جنگ روانی، تضعیف موقعیت روسیه در عرصه میدانی و متقاعد کردن عموم جامعه و نخبگان سیاسی برای عقب نشینی بود. در واقع غربی ها تصور میکردند با بزرگنمایی ضدحملات اوکراین میتوانند مردم و نخبگان سیاسی روسیه را دچار این براورد کنند که برای جلوگیری از وارد آمدن خسارات سنگین، بهتر است روسیه به عملیات ویژه خود پایان دهد.
2. بازی به عنوان برگ برنده بایدن
هر چه از نبرد اوکراین میگذرد، مخالفت با قمار بایدن در آمریکا و کشورهای اروپایی بیشتر میشود. زیرا تا کنون سیاستهای آمریکا در اوکراین، نتیجهای جز ویرانی و شکست برای مردم این کشور نداشته است و تداوم جنگ نیز هیچ دستاورد ملموسی برای آنها نخواهد داشت. در چنین شرایطی، بایدن برای پیروزی خود یا هم حزبی هایش در انتخابات ریاست جمهوری آینده نیاز به برگ برنده دارد. به خصوص که اغلب جمهوری خواهان از سیاستهای جنگ افروزانه وی و حزب دموکرات و همچنین کمکهایی که آمریکا در دو سال اخیر به اوکراین کرده، انتقادات فراوان میکنند. در نتیجه بایدن برای آنکه نشان دهد کمکهای مالی و تسلیحاتی به اوکراین، بیحاصل و بینتیجه نبوده، نیاز به دستاوردسازی دارد. بخشی از این دستاوردسازی میتواند از طریق طراحی ضدحملات به مردم آمریکا و مخالفان سیاسی القاء کند که دولت بایدن دارای برنامه مشخص در برابر روسیه است.
3. ترغیب اروپا به تداوم پشتیبانی
در میان کشورهای اروپایی نسبت به مسئله اوکراین، چند دستگی جدی وجود دارد. البته این چند دستگی در میان اروپایی، امری جدید نیست و در گذشته نیز در خصوص نحوه مواجهه و تعامل با روسیه وجود داشته است. اینک برخی از کشورهای اروپایی بیش از گذشته خواهان نادیده گرفتن تحریمها علیه روسیه و از سر گیری همکاری همه جانبه با این کشور هستند. برخی دیگر نیز آمریکا را متهم به آتش افروزی برای کسب منافع خود میکنند؛ در حالی که اروپا باید هزینههای آن را بپردازد.
آمریکاییها با توجه به اطلاع از دیدگاههای فوق در میان کشورهای اروپایی، از طریق طراحی ضدحملات سعی دارند همچنان تنور جنگ را داغ نگه دارند تا اروپاییها نسبت به سرنوشت اوکراین و سیاستهای ضد روسی سرد نشوند. در این بین حتی آمریکاییها تمایل دارند با گسترش دامنه جنگ، بر تهدیدات امنیتی اروپا بیافزایند تا یک اروپای متحد را پشت سر خود داشته باشند و از این طریق سیاستهای ضد روسی را با شدت و حدت بیشتری پیش ببرند.
4. کسب مشروعیت برای عملیاتهای خرابکارانه و تروریستی: با وجود همه کمکهای نظامی و تسلیحاتی غرب به اوکراین، شکست ضد حمله کی یف از قبل کاملاً واضح و آشکار بود. با این حال چنین ضد حملهای میتواند به مثابه عاملی مشروعیت بخش برای اقدامات خرابکارانه همچون انفجار سد کاخوفکا باشد. در واقع چنین اقداماتی میتوانند به عنوان بخشی از ضد حمله به شمار آیند و توجه عمومی از عواقب و پیامدهای آن را منحرف کنند.
در مجموع انتظار میرود با توجه به شکست ضد حملات اوکراین به روسیه، هر چه زمان به پایان دولت بایدن نزدیکتر شود، تکاپوی امریکا برای مشخص کردن سرنوشت این چالش افزایش یابد. زیرا دموکراتها در شرایطی قرار دارند که باید در انتخابات ریاست جمهوری آتی، به ارائه دستاوردهای مشخص و ملموس در برابر رقبای جمهوری خواه خود بپردازند. این در حالیست که تاکنون دولت بایدن فاقد چنین دستاوردی بوده است. در چنین شرایطی، پذیرش رسمی شکست سیاستهای جنگ طلبانه در اوکراین و اعلام پیروزی روسیه، بزرگترین کابوس برای بایدن و دموکراتها خواهد بود. به همین دلیل باید انتظار تشدید حمایتهای تسلیحاتی و نظامی آمریکا از کی یف را داشت.