🔸برخلاف باور عموم که تصور میکنند توجه ایران به لبنان به سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بازمیگردد، روابط دو کشور دارای عمق و دیرینه قابل توجهی است که در این متن بهطور مختصر به آن اشاره میشود:
🔸برای بررسی تاریخ روابط ایران و لبنان، باید به زمان حکومت صفویان در ایران بازگردیم؛ زمانی که شیعیان لبنان تحت حکومت سنیمذهبی و متعصب عثمانی قرار داشتند و مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند. در این دوران، گروهی از علمای جبل عامل به ایران آمدند. ان علمای مذهبی مورد استقبال شایستهای قرار گرفتند و به همکاری با حکومت صفوی در زمینههای علمی و دینی پرداختند.
🔸در حوزه روابط رسمی بین دو کشور، افتتاح نخستین کنسولگری ایران در لبنان در سال ۱۹۱۲ صورت گرفت که در سال ۱۹۲۷ به سرکنسولگری کل ایران در سوریه، لبنان و فلسطین با مرکزیت بیروت ارتقا یافت. ایران در سال ۱۹۴۴ کشورهای لبنان و سوریه را به رسمیت شناخت و نمایندگی سیاسی در این دو کشور تأسیس کرد. با انتخاب کامیل شمعون به ریاستجمهوری لبنان در سال ۱۹۵۳ و انتصاب هویدا به نخستوزیری ایران از سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۷، روابط ایران و لبنان پس از ریاست شمعون گسترش بیشتری یافت و سطح نمایندگی به سفارت ارتقا پیدا کرد.
🔸گسترش اندیشههای ناسیونالیسم عربی و تهدید ناصر که میتوانست به لبنان تسری یابد، زمینهای شد تا ایران در دهه ۵۰ میلادی به سمت تحکیم روابط با بیروت برود. در سال ۱۹۵۷ محمدرضا شاه از لبنان دیدن کرد و دکترای افتخاری از دانشگاه رسمی لبنان دریافت کرد.
🔸اسدالله علم معتقد بود که محمدرضا پهلوی، به عنوان تنها پادشاه شیعه در جهان، باید بهعنوان ولی امر شیعیان دیگر کشورها نیز شناخته شود و یکی از راههای تحقق این هدف، اعطای کمکهای اقتصادی به آنهاست. علم در یادداشت ۱۶ شهریور ۱۳۵۳، گفتوگوی خود با شاه درباره شیعیان منطقه را به این شکل بیان میکند: «این هفتاد میلیون آدم اطراف که شیعه هستند، شاهنشاه را شاه خود میدانند و این مساله کوچکی نیست.»
🔸پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تحولات لبنان به گونهای رقم خورد که این کشور به عنوان نگین سیاست خارجی ایران شناخته شد. بهویژه با وجود جمعیت زیاد شیعه، تأثیرپذیری از انقلاب اسلامی در لبنان قابل توجه بوده و در میان گروههای اسلامی، جنبشهایی مانند امل و جنبش مقاومت حزبالله، بهطور برجستهای عمل کردهاند.