منطقه قفقاز در طول تاریخ به دلیل ماهیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک خود برای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای دارای اهمیت بسیار زیادی بوده است.
منطقه قفقاز در طول تاریخ به دلیل ماهیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک خود برای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای دارای اهمیت بسیار زیادی بوده است. قفقاز در حالی در چهار راه تعاملات استراتژیکی قرار گرفته که وقوع جنگ و سپس قرارگیری وضعیت نه صلح و نه جنگ در قراباغ، به پیچیدگیهای معادلات امنیتی این منطقه افزوده است. در این معادله از یک سو برخی از بازیگران همچون ایران و روسیه تلاش میکنند به دلیل هزینههای امنیتی سنگین این وضعیت برای منطقه، در مسیر چارچوبسازی برای صلح حرکت کنند و از سوی دیگر برخی از بازیگران مداخله گر همچون اسرائیل و آمریکا سعی دارند با افزایش پیچیدگیهای امنیتی، به حداکثرسازی منافع خود در قفقاز بپردازند.
در این بین جنگ دوم قراباغ، شرایط قفقاز و نحوه تعامل بازیگران ذینفوذ در این منطقه را به کلی دگرگون کرده است. ایران در حالی با وضعیت جدیدی در منطقه قفقاز مواجه شده که در ماههای اخیر جمهوری آذربایجان به روند تنش آمیز روابط خود با تهران سرعت بخشیده است. غائله سفارت باکو در تهران که درباره آن اما و اگرهای بسیار زیادی وجود دارد، موجب شد که باکو اقدام به تعطیلی سفارت خود کند. واکنش باکو به ماجرای سفارت و سپس اعلام هشدار برای سفر اتباع خود برای سفر به ایران، به همراه کاهش سطح روابط در حوزههای مختلف همچون تعطیلی مدارس و رایزنی فرهنگی ایران، نشان از تیرگی روابط دو طرف دارد.
با این حال ایران همواره کوشیده از طرق دیپلماتیک بر مشکلات موجود فائق آید. در این راستا سفر حسین امیرعبدالهیان وزیر امور خارجه ایران به باکو که به منظور شرکت در نشست وزرای خارجه جنبش عدم تعهد صورت میگیرد، گام مهمی در چارچوب رویکرد دیپلماتیک ایران محسوب میشود. به خصوص که وی قصد دارد با جیحون بایراماف، همتای آذربایجانی خود نیز دیدار کند.
به طور کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران طی سالهای گذشته، در قبال جمهوری آذربایجان، پیوسته سیاست مصالحه، تعادل و آشتی جویی بوده است و تهران تلاش کرده تا در سیاستگذاریهای خود، سیاست متوازنسازی و خط و مشی حل و فصل اختلافات را دنبال کند. از دید جمهوری اسلامی ایران، ثبات منطقه که لازمه آن حل مناقشههای موجود و جلوگیری از بروز زمینه برای هرگونه مناقشه جدید است، صرفاً در چارچوب همکاری های منطقهای میسر است و نیروهای فرامنطقهای در این مورد اقدام مثبت و مؤثر انجام نداده یا قادر به انجام آن نیستند. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران در سالهای گذشته برای حل و فصل اختلافها با باکو، حسن نیت خود را نشان داده و تلاشهای بسیاری کرده است.
با این حال تحرکات چند سال اخیر باکو نسبت به برقراری ارتباط گسترده با نیروهای فرامنطقهای و حتی بعضاً دعوت از آنها برای حضور نظامی در قفقاز و دریای کاسپین، حساسیتهای زیادی را برای ایران ایجاد کرده است. این حساسیتها را نزدیکی آذربایجان به آمریکا و اسرائیل و دامنه همکاریهای نظامی باکو با آنها افزایش داده است. به نحوی که ایران به عنوان یکی از مهمترین همسایههای آذربایجان، همواره با دیده تردید به همکارهای نظامی باکو با واشنگتن و تلآویو نگریسته است و این امر را یک تهدید جدی در منطقه تلقی کرده است.
بر این اساس از نظر ایران آنچه در سالهای اخیر به بروز تنش در روابط تهران و باکو دامن زده، نقش مخرب اسرائیل و آمریکا بوده است. در واقع ایران اعتقاد دارد که بخش مهمی از جهت گیری جمهوری آذربایجان متأثّر از نزدیکی باکو به اسرائیل و آمریکا است. به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران همواره نقش مخرب اسرائیل در شعله ور شدن درگیریها در منطقه را مد نظر قرار داده است. به خصوص که تل آویو دست کم در جنگ دوم قراباغ، نقش کاملاً آشکاری ایفا کرده است.
علاوه بر این باید توجه داشت که اسرائیل به عنوان مهمترین دشمن ایران، نه تنها در جمهوری آذربایجان از فضای فعالیت آزادانه و گسترده برخوردار بوده، بلکه از سرزمین آذربایجان برای آسیب رساندن به ایران هم استفاده کرده است. ورود پهپادهای اسرائیلی و همچنین اعزام تیمهای ترور دانشمندان هستهای از خاک جمهوری آذربایجان به ایران در گذشته مسبوق به سابقه بوده و در آینده نیز میتواند ادامه یابد.
از این رو پیگیری ایدههای غربگرایانه توسط باکو، گسترش روابط با ایالات متحده، نزدیکی به اسرائیل، همگرایی با ترکیه و تمایل به عضویت در ناتو از جمله سیاستهایی محسوب میشوند که عملاً امنیت ملی ایران را تهدید میکنند. به همین سبب همواره جمهوری اسلامی ایران با حساسیت به همکاری های آذربایجان با اسرائیل، ترکیه، آمریکا و ناتو نگریسته است. البته عدهای در باکو گمان میکنند که همکاری آذربایجان با اسرائیل و آمریکا میتواند فشار معینی را بر ایران وارد کند. این در حالیست که تشدید همکاری باکو با آمریکا و اسرائیل میتواند واکنش معکوس ایران را در پی داشته باشد. نکته قابل توجه آن است که چنین تحرکاتی از سوی روسیه نیز به عنوان یک تهدید جدی برآورد شدهاند.
در نتیجه جمهوری آذربایجان باید به این نکته توجه داشته باشد که برای ارتقای جایگاه منطقهای خود به همکاری با کشورهایی همچون ایران و روسیه بیش از اسرائیل و آمریکا نیازمند است. در واقع اگر باکو قصد دارد جایگاه مناسبی در طرحهای منطقهای همچون کریدور شمال ـ جنوب بیابد و در طرحهای همکاری اقتصادی در حوزه دریای کاسپین و سایر موضوعات منطقهای مشارکت داشته باشد، ناگزیر به انتخاب واقعگرایانهتر شرکای خود است. امری که قطعاً با نزدیکی باکو به اسرائیل، آمریکا و یا ناتو میسر نخواهد شد.