دکتر شعیب بهمن مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل اوراسیا معتقد است مقاومت همانطوری که مرحلهی نفوذ را پشتسرگذاشته، مرحلهی تثبیت را هم پشتسر خواهد گذاشت و ما باید در مراحل بعدی شاهد افزایش توسعهی نفوذ معنوی مقاومت، حتی فراتر از کشورهای اسلامی و کشورهای غرب آسیا باشیم.
ارزیابی شما فعالیت های نیروی قدس و شهید سلیمانی در منطقه اوراسیا و در استای گسترش نهضت مقاومت چیست؟
با توجه به اینکه یکی از مهمترین اهداف و دلایل تشکیل نیروی قدس پیگیری سیاستهای نهضتی در مناطق پیرامونی ایران و بهطور کلی در جهان اسلام است قاعدتاً فضا و محدودهی اوراسیا هم از این امر مستثنی نیست. تلاشهای بسیار زیادی در حوزهی کشورهای اوراسیایی صورتگرفته که بخش اعظم این تلاشها بیان نمیشود. اگر کانون مسلمانان در غرب آسیا بود، شاید منطقهی اوراسیا در ذیل تحولات این منطقه قرار میگرفت و سیاستهای نهضتی در منطقهی اوراسیا دنبال میشد.
در تاجیکستان حزب نهضت اسلامی، ریشهدار و مردمی بود. البته این حزب هنوز هم در این کشور به فعالیتش ادامه میدهد. اگرچه فعالیتش ممنوعشده، ولی بهعنوان یک جریان مردمی مورد توجه نیروی قدس و شخص شهید سلیمانی بود. منطقهی قفقاز جمهوری آذربایجان با بیشترین جمعیت شیعه همواره مورد توجه است. در آنجا حزب اسلام یکی از مهمترین جریانهایی است که همواره به آن توجه میشود؛ حتی در داخل روسیه، جریانهای اسلامی و مذهبی جزو جریانهایی هستند که نیروی قدس و شخص سردار سلیمانی با آنها همکاریهای بسیار گستردهای داشت. این مسئله صرفاً محدود به شیعیان روسیه هم نمیشود، بلکه این همکاری با تمام طیفهای مسلمان روسیه وجود دارد.
رایزنیهای سردار سلیمانی با مقامات نظامی روسیه مخصوصاً شخص پوتین چگونه بود؟
اگر ما به وضعیت قبلی سوریه برگردیم، میبینیم که شرایط کاملاً پیچیده بوده است. تقریباً در آن زمان تمامی تحلیلگران برجستهی دنیا از قریبالوقوعبودن سقوط دمشق صحبت میکردند و معتقد بودند که دیر یا زود این اتفاق میافتد و نظام سیاسی سوریه سقوط خواهد کرد. برخی این روند را در لبهی پرتگاه توصیف میکردند. برای مقابله با گروههای تروریستی در داخل سوریه، ابتکار عمل کاملاً ایرانی شکل گرفت تا ایران بتواند همکاری کشورهای دیگر در تحولات سوریه را شکل بدهد و این همکاری را جلب کند. اینکه میگویم ابتکار عمل کاملاً ایرانی بوده بهخاطر وجود شبهاتی است که مطرح شد و برخی گفتند روسها پیشنهاد حضور و همکاری با ایران را دادند، درحالیکه این مسئله کاملاً عکس است.
برای این کار، قرار شد یک مقام بلندپایه برای مذاکره به مسکو سفر کند. گزینههای مختلفی مثل وزیر امور خارجه یا آقای ولایتی پیشنهاد شد، ولی در نهایت سردار سلیمانی پیشنهاد میدهد که خودش این کار را بر عهده بگیرد. مقام معظّم رهبری هم با این پیشنهاد موافقت میکنند و سردار این مأموریت بزرگ را بر عهده میگیرد. این مأموریت اگر با شکست مواجه میشد، وضعیت سوریه و سیاست منطقهای ایران در قبال سوریه دچار چالشهای جدی میشد. اگر ایران در جلب نظر روسها موفق عمل نمیکرد، یا مجبور به پذیرش سقوط نظام سوریه میشد، باید تمام امکانات و تواناییهای خود را بیش از گذشته بسیج میکرد و در سوریه بهکار میگرفت، ولی ممکن نبود؛ چون عملاً محدودیتهایی در این خصوص وجود داشت.
بنابراین، سردار سلیمانی با مأموریت کاملاً ویژهای راهی مسکو شد. این موضوع نشان میدهد که سردار سلیمانی نه فقط در ایران، بلکه در تحولات منطقه و جهان اسلام اهمیت ویژهای داشت. طبق نقلها، قرار بود که مدت زمان جلسه کوتاه باشد، ولی بهخاطر مطرحکردن مسائل مختلف از طرف سردار، جلسه طولانی میشود. سردار سلیمانی در آن جلسه که شخص پوتین و سایر مقامات بلندپایهی نظامی روسیه حضور داشتند، توانست آنها را اغناء کند و به این باور برساند که اگر در سوریه حضور پیدا نکنند، تحولات منطقه وارد برهههای بسیار پیچیدهتری خواهد شد، منافع و امنیت روسیه با چالشهای جدی مواجه خواهد شد و تغییرات ژئوپلیتیکی که در سوریه آغازشده، میتواند به شکل دومینو در سراسر منطقه گسترش پیدا کند.
بهرغم تمام منافع و مخاطرات امنیتی که روسها داشتند، سردار سلیمانی با ادله و استدلال قوی آنان را مجاب کرد که در سوریه حضور پیدا کنند. معتقدم اگر فرد دیگری بهجز سردار سلیمانی آن مأموریت ویژه را بر عهده میگرفت، شاید آن موفقیت را بهدست نمیآورد و نمیتوانست روسها را اقناع کند؛ چون روسها از نظر روانشناسی بهراحتی با خیلی از مسائل کنار نمیآیند. این اقدام بزرگ سردار که فقط محدود به این مورد نیست، بسیار ارزشمند و کارساز بود. ایشان هر موقع بهعنوان دیپلمات ظاهر میشد، همین قدرت اغناءکنندگی را از خودش نشان میداد. سردار با بسیاری از رهبران و مقامات نظامی و وزرای امور خارجهی کشورهای جهان دیدارهای مختلفی داشت. اکثر آنان از قدرت بالای اغناءکنندگی و دیپلماسی قوی ایشان سخن میگفتند.
مردم و مقامات این کشورها چه دیدگاهی نسبت به شهید سلیمانی داشتند؟ ترور ایشان چه تأثیراتی در حوزهی اوراسیا داشت؟
مهمترین مقاماتی که در بین کشورهای اوراسیایی ابراز تأسف کردند، مقامات روسی بودند. نه فقط ابراز تأسف، بلکه این اقدام را محکوم کردند. بخشی از کشورهای اوراسیایی بهدلیل کوچکبودن تحت نفوذ غرب و آمریکا قرار دارند. اگر ما محکومیت جدی از سوی آنها ندیدیم، امر عجیبغریبی نیست، ولی قابل انتظار بود. هر چند که همهی آنها به شکل علنی از کانالهای دیپلماتیک پیامهایی را به ایران ارسال کردند.
سردار سلیمانی چهرهای کاملاً مردمی بود. نه فقط برای مردم ایران و مردم کشورهای عربی، بلکه برای مردم منطقهی اوراسیا هم همین ویژگی را داشت. در فضای مجازی، عشق و ارادت و افسوس نسبت به شهادت ایشان موج میزد. این موضوع در کشورهایی مثل جمهوری آذربایجان و ترکیه علنیتر بیان شد. البته دینداران جمهوری آذربایجان برای برگزاری مراسم شهید سلیمانی با انواع محدودیتها مواجه شدند. بااینحال، همهی مردم منطقه و دوستداران ایشان و آنهایی که واقعاً هدف ایشان را درک کرده بودند، علاقهمند و سوگوار شهادت ایشان بودند. در روسیه هم به همین شکل بود. در خیلی از مناطق مسلماننشین روسیه مثل داغستان که مرکز شیعیان است، همه نسبت به این واقعه ابراز تأسف شدیدی کردند و مراسمهای مختلفی برگزار شد.
فقدان شهید سلیمانی بیش از همه ضربهی روحی بزرگی برای طرفداران ایشان بود. سردار در بین جریانهای اسلامی وجههی کاریزماتیک داشت و همه حس میکردند اگر در جایی مورد ظلم قرار بگیرند یا دچار مشکل شوند، پناهشان شهید سلیمانی است. همهی جریانها و افرادی که با ایشان کار میکردند، با شهادت ایشان آسیب روحی دیدند.
چرا باید اقدامات و گفتمانسازی محور مقاومت برای کشوری مثل روسیه قابلتوجه باشد، امّا برای کشورهای غربی مثل آمریکا یک تحریف دیده شود؟
تفاوت در نگاه طرفین هم بهخاطر مسائل منطقهی غرب آسیا و هم بهخاطر جریانها و نهضتهای اسلامی است. در طول سالهای گذشته، کشورهای غربی بیشترین استفاده را از تفرقه در جهان اسلام بردند و خودشان یکی از دامنزنندگان به این تفرقه بودند. آنان بهواسطهی این تفرقه توانستند در این منطقه حضور نظامی و امنیتی پیدا کنند و قدرت خود را گسترش دهند. برای آنها یک جبهه یا جریانی که منادی وحدت و مبارزه با رویههای استکباری است قاعدتاً قابلپذیرش نیست. در نگاه آنها، دامنزدن به اختلافات موجود بین مسلمانان و همچنین تضعیف جبههی مقاومت بهعنوان جبهه و گفتمانی که خواهان از بین رفتن سلطهی استکباری غرب بر کشورهای مسلمان و کشورهای منطقه است عملاً گفتمان رقیب و متضاد بهشمار میآید. کاملاً واضح است که کشورهای غربی هیچگاه بهسمت حمایت از جریانهای مقاومت حرکت نمیکنند و بیشترین دشمنی را با آنان دارند.
امّا مسئله برای روسیه متفاوت است. روسها برخلاف کشورهای غربی، از وجود آشوب و تنش در منطقه سودی نبرده و از وجود ثبات سود میبرند، آن هم بهدلیل نزدیکی جغرافیایی که با این منطقه دارند. همچنین بهدلیل تأثیرپذیری مسلمانان روسیه از تحولات غرب آسیا، روسها خواهان حفظ آرامش هستند. ضمن اینکه روسها در تاریخ معاصرشان که دورهی پس از فروپاشی شوروی بود، تجربهی جنگهای جداییطلبانه در شمال قفقاز و تجربهی گسیلشدن نیروهای تروریستی از کشورهای مختلف را در دههی 90 در قلمروشان دارند. تروریسم بینالمللی هم که در سوریه شکل گرفت قبلاً در روسیه شکل گرفته بود. البته سابقهی تاریخی آن به افغانستان برمیگردد. وقتی تنشهای قفقاز در دههی 90 شعلهور شد، بسیاری از این تروریستها به اسم عربهای افغان به منطقهی قفقاز رفتند و با دولت مرکزی روسیه وارد جنگ شدند. بهخاطر همین، روسها در این زمینه تجربه دارند و میدانند که تشدید تنش و ایجاد گروههای تروریستی و تکفیری و بروز آشوب در منطقه میتواند به مرزهای داخلی روسیه هم سرایت کند.
امّا در برابر همهی این مسائل، جریان و گفتمانی قرار دارد که به اسم مقاومت معروف شده است. این جریان تندرو و تکفیری نبوده و گرایشهای تروریستی ندارد و زمینه را برای حضور غرب در منطقه مهیا نمیکند. مقاومت خواهان این است که غرب از این منطقه خارج شود و مدیریت برعهدهی خود کشورهای منطقه باشد. گفتمان مقاومت در حوزهی اسلامی کاملاً با گفتمان کشورهای غربی در تضاد است. چنین گفتمان و جبههای برای روسها ارزشمند است. آنان میتوانند در حوزهی مسائل منطقهای احساس همسویی با منافع خود کنند و بر مسلمانان داخل روسیه تأثیر مثبت بگذارند. هرچه تأثیرپذیری مسلمانان داخلی روسیه از جریانهای تروریستی و تکفیری کاهش پیدا کند و بهسمت گفتمانهای معتدلتر و منطقیتر برود، به نفع امنیت ملی روسیه خواهد شد. به همین دلیل، روسها از این جبههای که مرکزیت آن ایران است و با فعالیتهای شبانهروزی سردار سلیمانی بهوجودآمده کاملاً حمایت میکنند و خود را به این جبهه نزدیکتر تلقی میکنند.
رهبر انقلاب در دیدار با دستاندرکاران مراسم اوّلین سالگرد شهید سلیمانی فرمودند: «شهید سلیمانی نرمافزارِ مقاومت و الگوی مبارزه را به ملّتها تعلیم کرد.» آیا دامنهی این نرمافزار مقاومت به حوزهی اوراسیا هم کشیده شده است؟
اساساً مقاومت مفهومی جهانشمول محسوب میشود. از زمانی که بشر بهوجودآمده، مقاومت وجودداشته و در برهههایی مقاومت برای محافظت در برابر طبیعت هم بوده است. در برهههای دیگر، مقاومت در برابر زورگویی قبایل بوده است تا اینکه جوامع بشری بزرگتر شدند و مفهوم مقاومت دچار تحول شد. در همین دهههای گذشته، ما مفاهیم ضداستعماری را از مقاومت میبینیم که نه فقط در کشورهای آفریقایی یا آسیایی، بلکه در کشورهای اروپایی هم این جریانهای مقاومت هستند که در نهایت چارهساز کشورهای خود میشوند؛ حتی ما در کشورهای آمریکای لاتین هم درهمتنیدگی مقاومتهای ملی با الهیات رهاییبخش مسیحیت را مشاهده میکنیم. بنابراین، مقاومت مسئلهای نیست که صرفاً محدود به ایران، منطقهی غرب آسیا و یا دین اسلام باشد. مقاومت همیشه در طول تاریخ وجودداشته و وجود خواهد داشت. شاید گفتمان خاصی که مقاومت ایران دارد، او را با دیگر مقاومتها متمایز کند که این گفتمان از انقلاب اسلامی عملاً برآمده است. این مقاومت دائم در حال غلیان و جوشش است. هر جایی که مردم به این جمعبندی و باور رسیدند که میتوانند از طریق مقاومت به استقلال و آزادی دست پیدا کنند و کرامت انسانی خود را حفظ کنند قطعاً در آنجا هستههای مقاومت بهوجودآمده و این هستههای مقاومت با ترور یا شهادت یک فرد و یا حتی جمعی از افراد از بین نخواهد رفت. مقاومت بیشتر از آنکه به فرد یا افراد وابسته شود، به اندیشهها وابسته است. هر جایی که اندیشهی مقاومت نهادینه باشد، مقاومت شکل خواهد گرفت.
کشورهای اوراسیایی هم از این قاعده مستثنی نیستند. در هر کدام از این کشورها هستهی مقاومت شکل گرفته است. گروهها و جریانهای مقاومت در همهی کشورهای اوراسیایی فعالیت دارند و در راستای آن اهدافی که بناشده، فعالیتهای خود را دنبال میکنند.
جنابعالی در یکی از گفتوگوهایتان به این نکته اشاره کردید که ایران بعد از ترور شهید سلیمانی استراتژی تثبیت در منطقه را در پیش گرفته است. تداوم و امتداد این استراتژی چه نتایجی برای جمهوری اسلامی ایران بهدنبال داشته است؟
اساساً فعالیتهای نهضتی و فعالیتهای نیروی قدس در سالهای گذشته مراحل مختلفی را طی کرده است. در برهههایی از زمان، شکلگیری هستههای کوچک مقاومت در کشورهای مختلف و شکلدادن به نهضتهای مقاومتی در دستور کار قرار داشته است. در برهههایی دیگر، تسلیح گروههای مقاومت در برخی از کشورها در دستور کار قرار داشته است. در برهههایی هم حمایت فرهنگی از گروهای مقاومت اولویتداربوده و در برهههای دیگر، توسعهی گسترهی نفوذ مقاومت اهمیت داشته است.
سردار سلیمانی این راهبرد را بهخوبی انجام داد. آمریکاییها و غربیها تا قبل از شهادت سردار، بارها این نکته را مطرح میکردند که ایران بر پنج پایتخت منطقه نفوذ و سیطره دارد. اگرچه هدفشان از مطرحکردن چنین مسئلهای القای این بود که ایران را کشوری توسعهطلب نشان دهند، ولی واقعیت این است که در دورهی فرماندهی ایشان توسعهی نفوذ معنوی اتفاق افتاد؛ یعنی نفوذ معنوی ایران در سطح منطقه به شکل قابلتوجهی گسترده شد. امروز ما میتوانیم این امر را در کشورهای مختلف پیرامون ایران و کشورهای مختلف حاضر در منطقهی غرب آسیا مشاهده کنیم.
قاعدتاً تثبیت این نفوذ نیاز به زمان دارد. باید دورهای بگذرد تا گروههای مقاومت که توانمند هم شدند، هر کدام در کشورهای خود موقعیتشان را تثبیت کنند. شاید در یک برههای از زمان تثبیت بر توسعهی نفوذ معنوی اولویت و ارجحیت پیدا بکند تا بتوانیم دستاوردهایی را که تا به امروز داشتیم، حفظ کنیم.
ما در دورهی بعد از شهادت سردار سلیمانی وارد مرحلهی تثبیت شدیم تا بتوانیم در موقعیت مناسب، دستاوردها و فعالیتهای ایشان را تثبیت کنیم. البته به این معنا هم نیست که مقاومت در آینده توسعهی نفوذ نخواهد داشت. قاعدتاً بعد از طیکردن این مرحله مجدداً وارد مرحلهی توسعهی نفوذ خواهد شد و این بار ما شاهد شکلگیری هستههای مقاومت، حتی فراتر از کشورهای اسلامی و کشورهای غرب آسیا خواهیم بود. یکی از نکات برجستهای که سردار سلیمانی روی آن تأکید داشت، دیدگاه بسیار موسعی بود که نسبت به مقاومت داشت. ایشان بههیچوجه مقاومت را محدود به جهان اسلام یا محدود به شیعیان نمیکرد. عدهای تصور میکنند که اولویت اوّل ایشان شیعیان یا مسلمانان بوده است، ولی ایشان هم با مسیحیها و هم با کشورهایی که نظام سیاسیشان لائیک و سکولار بود، کار میکرد. آن موضوعی که اهمیت داشته و دارد و خواهد داشت این است که اندیشهی مقاومت گسترش پیدا کند.
قطعاً مقاومت همانطوری که مرحلهی نفوذ را پشتسرگذاشته، مرحلهی تثبیت را هم پشتسر خواهد گذاشت و ما باید در مراحل بعدی شاهد افزایش توسعهی نفوذ معنوی مقاومت، حتی فراتر از کشورهای اسلامی و کشورهای غرب آسیا باشیم.