شعیب بهمن به پیام نو گفت: کشورهای ذینفوذ مایل به بر هم خوردن توازن قوا در منطقه نیستند.
در درگیری قرهباغ، هیچ کس دستاوردی نخواهد داشت
پیام نو| کار اختلاف کهنه باکو و ایروان بر سر قرهباغ دوباره به جنگ نظامی کشیده است و بیش از ۱۰ روز است، نیروهای دو طرف به روی هم آتش گشودهاند؛ آتشی که البته جرقههایاش دامنگیر مناطق مرزی ایران هم شده است. برای بررسی روند منجر به شعلهور شدن دوباره آتش این درگیری و چشمانداز آینده آن، گفتوگویی داشتیم با شعیب بهمن، کارشناس مسائل روسیه و قفقاز. بهمن به پیام نو میگوید: این بار جمهوری آذربایجان و در نتیجه حمایتهای ترکیه و اسرائیل، جنگ با ارمنستان بر سر قرهباغ را کلید زده است. از نگاه او، این جنگ البته پتانسیل دارد به مسئلهای بزرگتر در منطقه تبدیل شود و پای دیگران را به صحنه باز کند، اما محتملترین سناریو از نگاه او این است که دیر یا زود و برای جلوگیری از بههم خوردن توازن قوا در منطقه، قدرتهای منطقهای و جهانی و کشورهای ذینفوذ برای توقف درگیری دخالت خواهند کرد. او تأکید دارد که از مسیر اقدامات نظامی، مسئله قرهباغ حل نمیشود و هیچ کدام از دو طرف در عرصه میدانی، دستاورد برجستهای از این دور درگیریها کسب نخواهند کرد.
اختلاف قدیمی چرا دوباره مشتعل و درگیری نظامی شروع شد؟ جرقه این درگیری را چه اتفاقی زد؟
مناقشه قرهباغ پیچیدگیهای خاصی دارد و همواره تحلیل و ارزیابی آن با دشواری مواجه بوده است، بهخصوص که در همه نبردها و درگیریهای کوچک و بزرگی که تاکنون صورت گرفته، هر دو طرف، دیگری را متهم به آغاز درگیری کردهاند و در نهایت هم هر طرف ادعای پیروزی بر طرف دیگر را مطرح کرده است، بنابراین یافتن سرآغاز درگیری یا پیروز این نوع درگیریها عمدتاً دشوار و مشکل است، ولی آنچه دستکم در درگیری اخیر وجود دارد، به نظر میرسد تحرکاتی باشد که در ماههای گذشته در منطقه اتفاق افتاده و زمینهساز آغاز این درگیری بوده است، بهویژه تحرکاتی که ترکیه و رژیم صهیونیستی در منطقه داشتند. ترکها بعد از درگیری سه ماه پیش، به برگزاری مانور نظامی با جمهوری آذربایجان پرداختند، ولی بعد از آن، نیروهای نظامی خودشان را خارج نکردند و همین مسئله در واقع باعث افزایش حساسیت طرف ارمنی شد. ضمن این که زمزمههایی مطرح شد، در خصوص این که احتمال دارد ترکیه یک پایگاه نظامی در جمهوری آذربایجان ایجاد کند. خود این موضوع هم حساسیتبرانگیز بود.
از طرف دیگر، اخباری که درباره انتقال گروههای تروریستی به منطقه منتشر شد، خودش حساسیت زیادی را برانگیخت. اخبار و اطلاعات زیادی بیرون آمد درباره این که ترکیه در حال انتقال برخی از گروههای تروریستی از شمال سوریه و مشخصاً از منطقه ادلب به پیرامون منطقه مورد مناقشه قرهباغ است. این موضوع هم قاعدتاً حساسیتهای خاص خودش را برانگیخت. در عین حال، اسرائیلیها در ماههای گذشته تحرکاتی را در منطقه انجام دادند که آن هم مزید بر علت شده و باعث شد در شرایط فعلی، این جنگ اخیر را دستکم طرف آذری آغاز کند و این انگیزه را به دست آورد. این تصور در طرف آذری به وجود آمد که با حمایت ترکیه و اسرائیل میتواند موفقیتهای چشمگیری داشته باشد و توازن را در منطقه به نفع خودش به هم بزند، بنابراین در جنگ فعلی دستکم میشود جمهوری آذربایجان را آغازگر این درگیری دانست، هر چند که انگیزههای لازم برای طرف ارمنی هم به هر حال وجود داشته است.
ترکیه و اسرائیل با چه انگیزهای و در تعقیب چه منافعی این درگیری را تشدید میکند و در جهت تشدید تنش از جمهوری آذربایجان حمایت میکنند؟
هر دو طرف در واقع از وقوع وجود این درگیری و مناقشه سود میبرند، چرا که این مناقشه را دلیلی و عاملی برای نفوذ خودشان در منطقه قفقاز تصور میکنند. در طول سالهای گذشته اسرائیلیها به لطف مناقشه قرهباغ موفق شدند مقادیر بسیار زیادی تسلیحات نظامی به جمهوری آذربایجان بفروشند و در کنار آن موفق به نفوذ فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی بسیار گستردهای در جمهوری آذربایجان هم شدند. برای اسرائیلیها بسیار جذاب است که بتوانند در کشوری که هم اکثریت مردم آن را شیعیان تشکیل میدهند و هم در مجاورت ایران قرار دارد، حضور و نفوذ امنیتی و نظامی خودشان را گسترش بدهند و در واقع حضور ایران در سوریه یا لبنان را شبیهسازی کنند که به خاطرش سالها این تهدید را حس میکردند که ایران به نوعی در جوار مرزهای سرزمینهای اشغالی قرار دارد. بنابراین برای اسرائیلیها کاملا مشخص و واضح است که وجود و تداوم این مناقشه و درگیری، فرصتی برای نفوذ بیشتر فراهم میکند.
برای ترکیه هم همین مسئله صدق میکند. ترکیه به شکل تاریخی همواره خواهان نفوذ و تسلط بر منطقه قفقاز بوده است. در گذشته و در دوره امپراطوری عثمانی بارها جنگ و نزاع با خود ایران یا امپراطوری روسیه در این خصوص شکل گرفته است. همچنان هم ترکیه با توجه به سیاستهای بلندپروازانه و جاهطلبانهای که آقای اردوغان دنبال میکند، تمایل دارد نفوذ نوعثمانیگرایانه خودش را در منطقه قفقاز هم گسترش دهد. با توجه به پیوندهای قومی که با جمهوری آذربایجان تعریف میکند، برایش اهمیت بسیار زیادی دارد که بتواند آذربایجان را به عنوان کانون و مکانی در منطقه قفقاز ببیند که از آنجا بتواند نفوذ خودش را در سراسر منطقه گسترش دهد. بنابراین برای ترکیه هم دلایل بسیار زیادی وجود دارد.
البته در کنار مواردی که گفتم، خود ژئوپلتیک جمهوری آذربایجان، قرار گرفتن در مجاورت دریای خزر، همسایگی با دو کشور ایران و روسیه و همچنین منابع غنی انرژی این کشور که دارد از طریق خطوط لوله به خود ترکیه منتقل میشود، اینها هم در زمره اهمیتهای آذربایجان برای ترکیه میگنجند.
ترکیه و اسرائیل را به عنوان حامیان آذربایجان در این تقابل توصیف کردید. ارمنستان حامی یا متحدی در این زمینه دارد؟ گفته میشود که روسیه به هر حال متحد سیاسی این کشور است ولی در این تقابل کسی از ارمنستان حمایت میکنند.
واقعیت این است که روسها هم موضعشان بر بیطرفی استوار است. روسها هم تقریبا موضعشان شبیه موضع ایران است. آنها هم معتقدند که باید بیطرفی را در این خصوص اتخاذ کنند و ضمنا بر پایان درگیری و جنگ هم تأکید کنند. در حال حاضر تنها کشوری که به صورت علنی به حمایت از ارمنستان پرداخته فرانسه هست که کمکهایی را هم به ارمنستان ارسال کرده است که البته بیشترین کمکها کمکهای انساندوستانه بوده است. ولی واقعیت این است که در عرصه نبرد و در صحنه جنگهای میدانی، ارمنستان در واقع تنها هست و هیچ کشوری به عنوان متحد وارد این میدان درگیری نشده است. در حالی که در طرف مقابل، اتاق عملیات مشترکی بین ترکیه، آذربایجان و اسرائیل تشکیل شده است. اخبار و اطلاعات حکایت از آن دارند که نظامیان ترکیه و اسرائیل به شکل مستقیم در این اتاق عملیات نقش دارند و حتی نیروهای ترکیه هم بعضا در میدان جنگ مشغول به انجام عملیات نظامی هستند.
آذربایجان که بدون این حامیان هم، از نظر منابع مالی و از نظر منابع نظامی، امکانات، ثروت، وضعیت اقتصادی، به مراتب اوضاع بهتری از ارمنستان دارد. ارمنستان از پس مقاومت در این مقابل این اتحاد میتواند بر بیاید؟
این درست است که دولت آذربایجان از نظر توان نظامی، از نظر بودجه نظامی و خریدهای تسلیحاتی دارای نوعی برتری نسبت به ارمنستان است. ولی واقعیت این است که دولت آقای علیاف فاقد مشروعیت گسترده بین مردم جمهوری آذربایجان است و قدرت بسیجکردن مردم برای حضور در جنگ قرهباغ را از دست داده است. در درگیری که دو ماه پیش اتفاق افتاد، وقتی جریانهای مخالف به دولت آقای علیاف فشار آوردند که تمایل به پایاندادن به مناقشه قرهباغ نداری، او به صراحت اعلام کرد که ما اگر امروز یک فراخوان برای حضور در جبهههای جنگ بدهیم، بیش از ۱۵۰ نفر اعلام آمادگی نخواهند کرد. این موضوع نشان میدهد که به رقم این که از لحاظ توان نظامی دولت آذربایجان دست برتر را در اختیار دارد ولی به هر حال با توجه به فقدان مشروعیت لازم در دولت این کشور که در سالهای گذشته به سرکوب گروههای سیاسی، از جمله گروههای اسلامگرا پرداخته، همه این موارد در واقع باعث شده است که پشتوانه انسانی و افکار عمومی را در اختیار نداشته باشد. اساسا حضور همین نیروهای تروریستی که ترکیه دارد منتقل میکند به منطقه در همین راستاست. اگر نیروی انسانی لازم در جمهوری آذربایجان وجود داشت، شاید خیلی نیازی به انتقال این گروههای تروریستی نبود. بنابراین مسئله به سادگی نیست که ما بخواهیم بگوییم یک طرف به این دلیل که از لحاظ نظامی دارای قدرت برتری هست پیروز خواهد شد. کما این که در این ده روز گذشته هیچ پیروزی چشمگیری هنوز برای جمهوری آذربایجان حاصل نشده است. چندین بار چند نقطه و چند روستا تحت تسلط آذربایجان در آمدند که خب بعد مجددا پس گرفته شدند.
ضمن این که به هر حال توازن موجود در منطقه قفقاز را هم باید مد نظر قرار بدهیم. اگر چه در حال حاضر، اکثر بازیگران بینالمللی و ذینفوذ، نظارهگر مناقشه از بیرون هستند، ولی این احتمال و امکان وجود دارد که در موقع مقتضی اگر توازن در منطقه از بین برود یا احیانا ارمنستان نقطه استراتژیکی را از دست بدهد، این احتمال وجود دارد که برخی از این بازیگران ذینفوذ، وارد این درگیری و نبرد بشوند و به هر حال از طرق مختلف با فشارهای سیاسی یا حتی اقدامات نظامی سعی کنند که این درگیری را به نوعی اتمام ببخشند.
بنابراین بهرغم این که در حاضر ارمنستان، این تنهایی را حس میکند، ولی در نهایت به نفع بازیگران بینالمللی نیست که توازن در منطقه به هم بخورد، بهویژه که به عنوان مثال کشوری مثل روسیه هیچ تمایلی ندارد که این توازن در شرایطی به هم بخورد که در یک طرف ماجرا، ترکیه و اسرائیل قرار دارند. چرا که روسها به خوبی این موضوع را میدانند که اگر این توازن به نفع آذربایجان به هم بخورد، ترکیه و اسرائیل جای پای خودشان را در منطقه قفقاز سفت خواهند کرد و چنین مسئلهای به هیچ وجه در راستای منافع ملی و امنیت ملی روسیه نیست.
بنابراین، احتمال این که در آینده کشورها و قدرتهای دیگری هم وارد این معادله پیچیده بشوند وجود دارد، البته باید منتظر ماند و دید که در صحنه نبرد میدانی چه اتفاقی میافتد و اساسا خود نبردهای میدانی چقدر تداوم پیدا میکند.
اتفاقا درباره همین موضوع هم سؤالی مطرح است که آیا ممکن است این تقابل کمکم ابعاد گستردهتری پیدا کند و کشورهای دیگر وارد شوند و به چالشی جدی مثل ماجرای سوریه تبدیل شود. چند کشور در دو سوی جبههها قرار بگیرند و یک جنگ بزرگ منطقهای شکل بگیرد. چندین کشور دخالت کنند، آمریکا بیاید، روسیه دخالت کند، ایران وارد شود. چنین چیزی ممکن است.
ببینید احتمال اتفاقافتادن چنین مسئلهای هست، احتمال سوریهایشدن منطقه مورد مناقشه قرهباغ وجود دارد و همان مسئله هم باید باعث نگرانی کشورهای نزدیک به این مناقشه بشود. ولی در کنارش واقعیت دیگری را هم باید در نظر بگیریم و آن این که در حال حاضر نه آمریکاییها و نه روسها، تمایل به تداوم و گسترش درگیریها ندارند. آمریکاییها علاوه بر مشکلات ناشی از همهگیری کرونا در داخل کشور خودشان درگیر برگزاری انتخابات ریاستجمهوری هستند و قاعدتا در آستانه انتخابات هیچ رئیسجمهوری و هیچ دولتی تمایل ندارد که بخواهد وارد جنگی جدید شود و خودش را درگیر مناقشهای کند که میتواند اثر مخرب بر روند انتخابات داشته باشد.
در داخل روسیه هم تقریبا وضع به همین منوال است، به این معنا که روسها هم علاوه بر مشکلات ناشی از همهگیری کرونا، درگیر مسئله بلاروس هم هستند و آنها تمایل ندارند در شرایط فعلی جبهه درگیری جدید برای خودشان باز کنند. به همین دلیل هم هست که تاکنون واکنش سفت و سختی از طرف آمریکا و روسیه ما مشاهده نکردیم.
ولی عرض کردم اگر قرار باشد که توازن قوا در منطقه به هم بخورد یا احیانا نقاط استراتژیک از دست یک طرف خارج و به طرف دیگر منتقل شود، در آن شرایط میشود پیشبینی کرد که قدرتهای بزرگ یا سایر بازیگران مؤثر و ذینفع در مناقشه قرهباغ هم واکنش نشان بدهند ولی در حال حاضر فعلا همه بیشتر سعی میکنند نظارهگر باشند و ببینند که روند تحولات به چه سمتی پیش میرود.
آیا ممکن است این بار که این درگیری شروع شده است، از مسیر نظامی و با اقدامات نظامی تحول جدی در وضعیت قرهباغ ایجاد شود یا مثل چند مرتبه گذشته که در تاریخ این دو کشور رخ داده است، در نهایت با دخالت جهانی دو کشور به پشت مرزهای فعلی خودشان برمیگردند و همچنان این استخوان لای زخم میماند.
من فکر میکنم حالت دومی که گفتید به واقعیت بیشتر نزدیک باشد، به این دلیل که اساسا مناقشه قرهباغ، راه حل نظامی ندارد کما این که اگر راه حل نظامی داشت، تا به حال میبایست از این طریق حل و فصل میشد این مناقشه. بنابراین در درگیری فعلی هم علیرغم این که ممکن است به هر حال مناطقی دستبهدست شوند، از تسلط یکی در بیایند و به تسلط طرف مقابل بروند، ولی اتفاق خیلی بزرگی را ما شاهد نخواهیم بود. به عنوان مثال آزادسازی منطقه قرهباغ توسط جمهوری آذربایجان را در پایان این درگیری شاهد نخواهیم بود، چرا که عرض کردم، قدرتهای بزرگ و تمامی بازیگران ذینفع در مناقشه در حال حاضر تمایلی به حلوفصل مناقشه آن هم به این شکل نظامی، ندارند. بنابراین، به احتمال قوی درگیریهای نظامی فعلی اگر شدت بیشتری پیدا نکنند و اگر بازیگران بیشتری به صورت مستقیم وارد این درگیری نشوند و اگر توازن قوا به نفع یک طرف تغییر جدی نکند، به احتمال زیاد با فشارهای بینالمللی پایان خواهد یافت. در غیر این صورت ممکن است که جنگ برای مدتی طول بکشد ولی اساسا هیچ دستاورد میدانی برجستهای برای هیچ یک از طرفین نخواهد داشت.
اشاره کردید که دولت آذربایجان از نظر پایگاه مردمی با مشکل مواجه هست، میشود گفت در مقابل، ارمنستان و آقای پاشینیان [نخستوزیر] که با روندی شبیه انقلاب به قدرت رسید، از این نظر دست پرتری دارد و حمایت مردمی و اجتماعی را در این موضوع پشت خودش دارد.
بله وضعیت آقای پاشینیان از این نظر کمی بهتر است. هر چند او هم در نظرسنجیهای اخیر، محبوبیتی که دو سال پیش داشت را تا حد زیادی از دست داده است. ضمن این که باید توجه داشته باشیم جامعه ارمنستان هم بعد از تحولات سال ۲۰۱۸ یک جامعه دوقطبی شده است. یعنی طرفداران، نخبگان قدیمی و طرفداران آقای پاشینیان در واقع در دو سوی متضاد قرار گرفته اند و ما این تضاد را نه فقط در جامعه و بین افکار عمومی بلکه در نخبگان سیاسی کشور هم میتوانیم مشاهده کنیم. به هر حال بهزندانرفتن بسیاری از رهبران سابق، بسیاری از سیاستمداران و افرادی که صاحبمنصب بودند در ارمنستان بیش از پیش در واقع این کشور را دچار دودوستگی و تضاد کرده است. در نتیجه، اگر چه وضعیت آقای پاشینیان نسبت به علیاف کمی بهتر است، ولی وضعیت او هم در مجموع شاید بشود گفت که خیلی تعریف چندان زیادی ندارد، بهخصوص که به هر حال در دو سال گذشته به آن وعدههای اولیه که در جریان اعتراضات به مردم داده بود که نتوانسته خیلی عمل کند و آن وعدهها را محقق کند، به همین دلیل حتی بین طرفداران خودش او هم با کاهش محبوبیت مواجه شده است.
ولی در بحث قرهباغ به طور خاص مردم ارمنستان حمایت دارند از موضع دولت ارمنستان؟
بله، البته این به این معنا نیست که مردم جمهوری آذربایجان حمایت ندارند. واقعیت این است که موضوع قرهباغ در سالهای گذشته در داخل خود این کشورها هم به موضوع و مسئلهای تبدیل شده است که حاکمان و نخبگان سیاسی از آن به نوعی سوء استفاده میکرده اند. در هر دو کشور، حاکمان برای تداوم حکمرانی خودشان، بارها و بارها به واسطه مناقشه قرهباغ حتی تغییراتی را در قانون اساسی بهوجود آوردند. به عنوان مثال قانون اساسی ارمنستان، از نظام پارلمانی به ریاستی و بعد دوباره به پارلمانی تغییر کرد. یا در جمهوری آذربایجان، آقای علیاف برای تداوم حکمرانی خودش، بهواسطه وجود مناقشه قرهباغ در کشور شرایط اضطراری ایجاد کرد و این شرایط اضطراری باعث شد که او دورههای ریاستجمهوری خودش را نامحدود کند و خب میبینید همچنان در قدرت قرار دارد.
بنابراین مردم در هر دو کشور معتقدند که حاکمان سیاسی از مناقشه به نفع امیال سیاسی خودشان استفاده میکنند و اساسا خود آنها هم تمایلی به حلوفصل مناقشه ندارند. ولی در عین حال موضوع چون موضوع قومی است، موضوع حیثیتی است و موضوع تمامیت ارضی است، در شرایط جنگی به هر حال مردم پشت سر دولتهای خودشان قرار میگیرند و قاعدتا از موضع دولتهای خودشان حمایت میکنند، ولی فراتر از آن و در زمان عادی به هر حال اینها پرسشها و ابهامهای اساسی هستند که در ذهن افکار عمومی در هر دو کشور وجود دارد.
به عنوان سؤال آخر درباره موضع و اقدامات احتمالی که ایران در این قضیه میتواند یا باید داشته باشد، شما چه نظری دارید؟
ببینید ایران دو سیاست میتواند داشته باشد، یک سیاست، سیاست حداقلی است که ما دست کم در این ده روز گذشته شاهدش بودیم که تلاش کند با اتخاذ موضع بیطرفی، عملا طرفین را صرفا به پایان درگیریها و ایجاد آتشبس دعوت کند و خیلی حرکت و ابتکار فعالی را از خودش نشان ندهد. ولی در مقابل یک سیاست دیگر هم هست که از آن میشود به عنوان بیطرفی فعال یاد کنیم، به این معنا که ایران میتواند تحرکات دیپلماتیک لازم را در سطح منطقه و در رایزنی با بازیگران ذینفوذ در این مناقشه انجام بدهد تا به هر حال هم در شرایط فعلی جنگ و درگیری خاتمه پیدا کند و هم روندی برای حلوفصل جامع مناقشه قرهباغ تدوین شود.
چیزی که با در ۱۰ روز گذشته دیدهایم متأسفانه بیطرفی غیرفعال بوده در حوزه سیاست خارجی ایران که به هر حال با توجه به آثار و پیامدهای امنیتی که مناقشه قرهباغ میتواند برای ایران داشته باشد، ضرورت دارد که دستگاه دیپلماسی ما به شکل فعالتری وارد این عرصه شود و ابتکار عمل لازم را در این خصوص نشان دهد. رایزنیهای دیپلماتیک خودش را هم با دو طرف درگیر در دعوا و هم با کشورهای ذینفوذ که به هر حال مؤثر هستند در این مناقشه یا بر طرفهای درگیر تأثیرگذاری دارند میبایست که رایزنی خودش را افزایش بدهد تا بتواند شرایط را به حالت عادی در منطقه برگرداند.