شورای راهبردی آنلاین – یادداشت: تداوم درگیریهای نظامی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان که از روز ششم مهر ۱۳۹۹ به واسطه تحرکات نظامی جمهوری آذربایجان برای بازپسگیری اراضی خود آغاز شد، از جنبههای مختلف قابل بحث و بررسی است.
دکتر شعیب بهمن – کارشناس مسائل روسیه
در حالی که در درگیریهای نظامی پیشین معمولا اراضی چندانی دست به دست نمی شد، در جنگ فعلی جمهوری آذربایجان با حمایت عمدتا ترکیه موفق به پیشرویهای عمده شده است. این پیشرویها در ۵ منطقه فوضولی، جبرائیل،خوجوند، زنگیلان و قبادلی صورت گرفته است. با توجه به آنکه تداوم نبرد در قره باغ و ابعاد خاص این مناقشه از اهمیت بسیار زیادی برای امنیت ملی ایران برخوردار است، ضرورت نقشآفرینی تهران در این بحران بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. به خصوص که حضور گروههای تروریستی در جوار مرزهای شمالی ایران و همچنین سیاستهای خاص بازیگران بزرگ به پیچیده شدن این بحران منجر شده است.
حضور تروریستها، تهدید امنیت منطقه
همزمان با شعلهور شدن جنگ در منطقه قره باغ، توجه به نقش نیروهای خارجی بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است. اگر در گذشته بازیگران دولتی به عنوان نیروهای اثرگذار در این مناقشه مطرح بودند، اینک یکبار دیگر مسئله حضور گروههای تروریستی مطرح شده است. به نحوی که میتوان یکی از ابعاد مهم درگیریهای اخیر در منطقه قره باغ را مسئله انتقال گروههای تروریستی از خاورمیانه و شمال آفریقا به قفقاز برشمرد. پیش از درگیریهای اخیر، دست کم دو بار دیگر هم از حضور گروههای تروریستی در مناقشه قره باغ سخن به میان آمده بود. نخستین بار در درگیریهای دهه ۱۹۹۰ و دومین بار در جنگ ۴ روزه آوریل ۲۰۱۶، اخباری مبنی بر حضور گروههای تروریستی در منطقه قفقاز منتشر شد. در دهه ۱۹۹۰، اکثر تروریستها را ستیزه جویان عرب ـ افغان تشکیل میدادند که پس از فروکش کردن جنگ در قره باغ راهی چچن شدند تا در آنجا به مبارزه علیه دولت مرکزی روسیه و تلاش برای برپایی خلافت اسلامی خود بپردازند. در سال ۲۰۱۶ نیز گروههای تروریستی با میدانداری عربستان سعودی در قره باغ پدیدار شدند، اما پایان سریع جنگ، فرصت عرض اندام چندانی به آنها نداد.
در حال حاضر گزارشهای مختلف حکایت از آن دارند که در جنگ قره باغ دست کم افرادی از گروههای گردان حمزه، گروه سلطان مراد، گروه جیش الشرقیه، ارتش النخبه، جبهه الشام، گروه المعتصم، تیپ الفرقان و جنبش اسلامی شرق (اویغورها) حضور دارند که در راستای منافع ترکیه، جمهوری آذربایجان و اسرائیل مورد استفاده قرار گرفتهاند.
اگر چه خروج تعداد قابل توجهی از عناصر گروهکهای تروریستی از سوریه فرصتی مناسب برای آغاز عملیات و پاکسازی مناطق اشغالی در شمال غرب این کشور است، اما باید توجه داشت حضور صدها تن از تروریستها در نزدیکی مرزهای شمال غرب ایران با پشتیبانی گسترده ترکیه به بهانه بازپسگیری منطقه قره باغ میتواند به تکرار سناریوی سوریه در جوار ایران منجر شود که غیر قابل تحمل بوده و یک خطر جدی برای امنیت ملی ایران به شمار میآید.
منافع خاص قدرتهای بزرگ
علاوه بر حضور گروههای تروریستی در جوار مرزهای ایران، منافع خاص بازیگران بزرگ نیز میتواند به پیچیده و طولانی شدن بحران قفقاز منجر شود. در میان بازیگران خارجی، نقش روسیه و آمریکا در طول سالهای گذشته حائز اهمیت بوده است. آمریکاییها که با توجه به درگیر بودن در انتخابات ریاست جمهوری از توان چندان زیادی برای ایفای نقش در جنگ فعلی قره باغ برخوردار نیستند، تلاش کردهاند با طرح صلحبانی نیروهای فرامنطقهای همچنان نفوذ خود را حفظ کنند. با این حال بعید است که بازیگران دیگر از جمله روسیه با چنین طرحی موافقت کنند، زیرا روسها از گذشته ضمن مخالفت با چنین امری، خواهان استقرار نیروهای خود در خطوط تماس آذربایجان و ارمنستان بودهاند، بیتردید روسها به خوبی متوجه این مسئله هستند که حضور نظامیان آمریکایی یا متحد آمریکا در پوشش نیروهای صلحبان فرامنطقهای چه مخاطراتی برای امنیت قفقاز و همچنین امنیت روسیه خواهد داشت.
از سوی دیگر به رغم آنکه گروه مینسک در طول سالهای گذشته تا حد زیادی ناموفق بوده و نتوانسته یک راه حل جامع برای مناقشه قره باغ بیابد، با این حال روسیه به چند دلیل همچنان به حمایت از این گروه میپردازد:
نخست آنکه، موجودیت گروه مینسک بیش از آنکه برای حل و فصل مناقشه قره باغ باشد، برای منجمد نگه داشتن آن است. قطعا چنین ساز و کاری برای روسیه که از وجود چنین مناقشهای بیش از حل و فصل آن سود میبرد، امری مطلوب تلقی میشود.
دوم آنکه، با توجه به وزنه سنگینتر روسیه نسبت به فرانسه و آمریکا در گروه مینسک، تاثیرگذاری مسکو بر مناقشه قره باغ بسیار بیشتر از پاریس و واشنگتن است. از این رو تغییر یک ساز و کار که هم مشروعیت بین المللی دارد و توسط شورای امنیت سازمان ملل به رسمیت شناخته شده و هم روسیه در آن از جایگاه برتری برخوردار است، چندان به صلاح مسکو نیست.
سوم آنکه، روسها به خوبی دریافتهاند که هدف نهایی ترکیه از مشارکت در جنگ قره باغ، صرفا کمک به جمهوری اذربایجان برای پیروزی در جبهه نبرد نیست، بلکه آنکارا اهداف بلندمدت ژئوپلیتیکی خود را در منطقه قفقاز مد نظر دارد. به همین دلیل مسکو هرگونه تغییر در چارچوب مذاکرات را که در آن وزن بیشتری به ترکیه داده شود یا بر توان بازیگری آنکارا در منطقه قفقاز بیافزاید، نخواهد پذیرفت.
موقعیت ایران برای نقش آفرینی
در حالی که بحران قره باغ به دلیل حضور تروریستها و سیاست قدرتهای بزرگ در حال پیچیدهتر شدن است، ایران به چند دلیل دارای نقش برجستهای در تحولات منطقه قفقاز به خصوص بحران قره باغ است و همین عوامل، ضرورت نقش آفرینی فعالتر تهران را برجسته میکنند:
نخست آنکه منطقه قفقاز و مناطق مورد مناقشه، همگی در طول تاریخ بخشی از سرزمینهای ایران بودهاند در نتیجه ایران دارای نفوذ تمدنی، تاریخی و فرهنگی در منطقه قفقاز است.
دوم آنکه ایران تنها کشوری است که با ارمنستان و جمهوری آذربایجان مرز مشترک زمینی دارد. در واقع مجاورت جغرافیایی ایجاب میکند که ایران نسبت به تحولات در جوار مرزهای خود حساسیت بالایی داشته باشد.
سوم آنکه تداوم هرگونه جنگ و درگیری میتواند آثار مخرب و زیانباری بر امنیت ملی ایران داشته باشد. علاوه بر اصابت خمپارهها و موشکهای دو طرف به خاک ایران، حضور بازیگران فرامنطقهای و نفوذ نظامی، اطلاعاتی و امنیتی آنها در نزدیکی مرزهای جمهوری اسلامی ایران امری نامطلوب و غیر قابل تحمل است.
چهارم آنکه بر خلاف کشورهایی که در طول سالهای گذشته تلاش کردهاند به صورت یکجانبه به مناقشه قره باغ ورود کنند و به آتش افروزی بپردازند، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال این مناقشه، پیوسته سیاست منصفانه و آشتی جویانه بوده است و تهران تلاش کرده تا در سیاستگذاری های خود، سیاست متوازنسازی و خط و مشی حل وفصل اختلافات کشورهای همجوار را دنبال کند. در واقع ایران همواره بر این مسئله تاکید کرده که هیچ یک از طرفین نباید در پی توسل به روش های زورگویانه و اقدامات نظامی برآیند. زیرا راه حل مناقشه قره باغ صرفا صلح آمیز لازم و بر اساس احترام به تمامیت ارضی است و برای حل و فصل آن مبنایی جز روند مذاکرات وجود ندارد.
پنجم آنکه بر خلاف اکثر بازیگران ذینفوذ در مناقشه قره باغ که به دنبال راهکارهای تک بعدی و منفعتطلبانه هستند، از دید جمهوری اسلامی ایران، حل این مناقشه صرفا در چارچوب همکاری های منطقه ای میسر است و نیروهای فرامنطقه ای در این مورد اقدام مثبت و موثر انجام نداده یا قادر به انجام آن نیستند. نمونه این وضعیتتلاش چندین ساله گروه مینسک برای حل مناقشه قرهباغ است که تاکنون هیچگونه نتیجه عملی نداشته و فقط مذاکره برای مذاکره را در برگرفته است.
با توجه به مباحث فوق ضرورت دارد که ایران با جدیت بیشتر وارد فعالیت دیپلماتیک شده و رایزنیهای منطقهای خود را برای پایان دادن به جنگ فعلی و یافتن راهکار مناسب و مرضیالطرفین ادامه دهد.