در حالی که شعیب بهمن و ابراهیم فراهانی افتتاح کریدور زنگزور را تهدیدی برای منافع و پتانسیلهای ژئوپلیتیک ایران می دانند، قائم مقامی معتقد است که قطع کریدور شمال_جنوب از سوی گرجستان تهدید است نه زنگزور.
تهمینه غمخوار؛ بازار: با توجه به اظهارات اخیر الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان و پروپاگاندایی وی در خصوص فشار بر ارمنستان و تصرف کریدور زنگزور، مسیر مستقیم زنگزور به سرزمین اصلی آذربایجان با مشکلاتی مواجه خواهد شد، در حالی که مسیر ایران هم از مدتها پیش بر روی میز دولت باکو قرار گرفته بود. با توجه به این مسئله، رویکرد ترکیه، روسیه و خود ارمنستان نسبت به این موضوع در خور توجه است. برهمین اساس، باید دید که با توجه به تلاش جمهوری آذربایجان در جهت قطع ارتباط زمینی ایران و ارمنستان، آیا کریدور زنگزور تهدیدی برای منافع ایران در قفقاز است یا خیر؛ در حالی که ایران مسیرهای دریایی رسیدن به روسیه را فعال کرده است.
در همین راستا و با توجه به اهمیت بسزای کریدور زنگزور و مسائل مرتبط با ایران از جمله منافع و تهدیدهای کشور، خبرگزاری بازار در میزگرد تخصصی، نظرات و تحلیلهای «دکتر شعیب بهمن» کارشناس آسیای مرکزی، «ابراهیم فراهانی» کارشناس مسائل اوراسیا و «سیدعلی قائم مقامی» کارشناس مسائل ترکیه را در این خصوص جویا شده است. در ادامه پاسخ این سه کارشناس را می خوانید:
«دکتر شعیب بهمن» : کریدور زنگزور از سال گذشته و در پی جنگ ۴۴ روزه ارمنستان و جمهوری آذربایجان مطرح شد که البته برای نخستین بار نبود زیرا این یک طرح امریکایی بود که در دوره پس از اتحاد جماهیر شوروی، سازمان سیا نماینده و افسر اطلاعاتی را در منطقه به نام هابر گوگل که او در جریان همان جنگ اول میان ارمنستان و آذربایجان، این طرح را مبنی بر اینکه کریدور لاچین که دسترسی ارمنستان به قره باغ را میسر می سازد، کنترل آن در اختیار ارمنستان باقی بماند و در ازای آن، یک مسیر از جنوب آذربایجان به ارمنستان داده شود که سرزمین اصلی جمهوری آذربایجان را بتواند به نخجوان متصل کند و از آن طریق، ارتباط سرزمینی برقرار شود. این طرح، طرح جدیدی نبود، هرچند که در جریان جنگ ۴۴ روزه سال گذشته، ابعاد جدیدی پیدا کرد.
در وهله اول و طرح کلان تر، بحث در این خصوص مطرح شد که جنوب ارمنستان، باید اشغال شود و این منطقه به عنوان یک منطقه جدید در نقشه سیاسی پدیدار شود. در طول و جریان همان جنگ هم روسها به شکل صریح اخطار دادند و هم از سوی جمهوری اسلامی اخطاری صورت گرفت به طوری که مقام معظم رهبری در سخنرانی خود در هفدهم ربیع بیان کردند که تغییر مرزهای بین المللی خط قرمز ایران است. بنابراین، طراحی اولیه این کار توسط امریکاییها انجام شده بود. در سال گذشته قرار بود که این طرح به شکل وسیع تری انجام شود ولی به هرحال با اخطار ایران و روسیه، این طرح متوقف شد.
اما آن چیزی که مدنظر ترکیه و جمهوری آذربایجان است طرح حداقلی است. طرح اشغال جنوب ارمنستان، طرح حداکثری بود که عملا میسر نشد. طرح حداقلی که مدنظر جمهوری آذربایجان و ترکیه است. بر اساس آنچه منابع دو کشور منتشر کرده اند، کریدوری به عرض هفت کیلومتر است که این کریدور صرفا یک جاده زمینی نخواهد بود، بلکه مسیر ریلی هم وجود خواهد داشت و امکان انتقال انرژی و احداث خطوط انرژی هم گنجانده شده است. اگر بخواهیم صرفا در خصوص این طرح حداقلی یعنی این طرح هفت کیلومتری صحبت کنیم و پیامدهای آن را در ژئوپلیتیک منطقه بررسی کنیم، می بایست از زاویه بازیگران مختلف به این موضوع نگاه کنیم.
اگر این کریدور به همراه مسیرهایی که از دوران شوروی وجود داشته، احداث شود؛ یعنی آن خطوطی که کل این جمهوری ها را در آن دوران به یکدیگر متصل می کرد و از جمهوری آذربایجان به سمت نخجوان و سپس ارمنستان امتداد می یافت، احیا شود و آن مسیر هفت کیلومتری با این ابعاد و زوایای در نظر گرفته شده، راه اندازی شود، چند رخداد پیش خواهد آمد.
اولین اتفاق این است که دسترسی جمهوری آذربایجان به نخجوان بدون استفاده از خاک ایران انجام خواهد شد. در ۳۰ سال گذشته، جمهوری آذربایجان برای دسترسی به نخجوان از خاک ایران و مسیرهای مواصلاتی کشورمان استفاده کرده است. بنابراین اولین رخداد این موضوع خواهد بود که آذربایجان از ایران بی نیاز خواهد شد. دومین اتفاق این است یکی از مسیرهای دسترسی ترکیه به جمهوری آذربایجان که باز هم از مسیر ایران صورت میگرفت، از بین خواهد رفت زیرا از طریق این کریدور، ترکیه میتواند به نخجوان راه یابد و به سمت آذربایجان رود. لذا، در اینجا باز هم یک مسیر ترانزیتی از ایران گرفته خواهد شد.
مسیر ترانزیتی سوم که از ایران گرفته خواهد شد، مسیر روسیه به ارمنستان است. در ۳۰ سال گذشته به دلیل آنکه خطوط آهن در پی وقوع جنگ مورد استفاده قرار نگرفته اند، روسها برای دسترسی زمینه ای به ارمنستان، ناگزیر بودند که از طریق مسیر دریایی به انزلی آمده و از خاک ایران به ارمنستان راه یابند. اگر آن خطوط آهن احیا شود، عملا روسها می توانند به جمهوری آذربایجان و ارمنستان از طریق خطوط ریلی متصل شوند و این جا بازهم یک ظرفیت ترانزیتی از ایران سلب خواهد شد.
کاملا مشخص است که بازیگرانی چون جمهوری آذربایجان، روسیه و ترکیه منفعت خود را در نظر خواهند گرفت و قاعدتا هم باید به دنبال انجام یک چنین پروژه ای باشند. در عین حال، ایران بیشترین ضرر را متحمل خواهد شد زیرا این مسئله به این سه خط ترانزیتی، محدود نمی شود. طرحهای کلان تری هم در سطح منطقه وجود دارد که از آن جمله می توان به تراسیکا اشاره کرد که قرار بود کشورهای دو سوی خزر یعنی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز را به یکدیگر متصل کند و از آنجا به سمت اروپا امتداد یابد. قاعدتا ایران از این مسیر هم حذف خواهد شد.
شعیب بهمن: اگر کریدور زنگزور کشیده شود، هم در حوزه های ترانزیتی و هم در حوزه های معادلات انرژی، ایران متحمل ضررهای بسیار زیادی خواهد شد ولی سایر کشورها منافع خود را دنبال می کنند و تسهیلاتی هم در این حوزه ایجاد می شود
مسیر مهم دیگر، پروژه «یک کمربند_یک جاده» چین است که می تواند تا قزاقستان و ترکمنستان کشیده شود و از آنجا با کشتی به باکو و از طریق همین کریدور به ترکیه راه یابد که باز هم ایران در نظر گرفته نشده و حذف شود. مسیر پر اهمیت دیگر طرح لاجورد است که کشور ترکیه در حال دنبال کردن آن است. این طرح به این گونه است که پاکستان و افغانستان به ترکمنستان و دریای خزر متصل شوند و سپس از طریق کشتی به باکو آمده و از طریق این کریدور به ترکیه متصل شوند؛ یعنی حاضرند که مرزهای شرقی ایران را دور بزنند و از مسیر آبی هم استفاده کنند اما این ترانزیت از خاک ایران انجام نشود. این موضوعات، خسارات بزرگی است که نه تنها موجب سلب و مسدود سازی درآمدهای ترانزیتی ایران می شود و منجر به تضعیف و از بین رفتن موقعیت های ژئوپلتیکی ایران می شود، بلکه سرمایه گذاری ما در بسیاری از بخشها مانند راه آهن خواف_هراتی که اینهمه سرمایه گذاری کردیم را دچار چالش و مشکل می کند.
در واقع این مسیر با این طرح لاجورد در حال زیر سوال رفتن است. به هر حال اقداماتی که در حوزه کریدور شمال_جنوب صورت گرفته، همه اینها حکایت از مسدودسازی پتانسیلهای ایران و تخلیه ظرفیتهای ژئوپلیتیکی ایران دارد که در آینده می تواند برای ما خسارتهای بسیار زیادی به همراه داشته باشد. همه این موارد را باید در حوزه انرژی هم در نظر بگیریم، یعنی در این حوزه، هم ایران حذف خواهد شد و متاسفانه به دلیل اشتباه استراتژیکی که ما در کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر مرتکب شدیم و پذیرفتیم که از بستر خزر خطوط لوله می تواند عبور کند، ما باز هم یک مزیت ژئوپلیتیکی را از خود گرفتیم و به رقبای خود دادیم.
حال اگر این کریدور کشیده شود، می تواند از طریق آن، این خطوط انتقال انرژی احداث شود. در نتیجه هم در حوزه های ترانزیتی و هم در حوزه های معادلات انرژی، ایران متحمل ضررهای بسیار زیادی خواهد شد ولی سایر کشورها منافع خود را دنبال می کنند و تسهیلاتی هم در این حوزه ایجاد می شود.
«سید علی قائم مقامی»: همانطور که می دانیم، منطقه قفقاز در محاصره روسیه، ایران و ترکیه قرار دارد که این سه کشور بزرگ می توانند از طریق قفقاز جنوبی و شمالی همکاری های بسیار گسترده در حوزه های انرژی، اقتصادی، واردات و صادرات کالا داشته باشند. اما از آن جایی که جمهوری اسلامی بیشتر بر مسئله خاورمیانه تمرکز داشت، از راهبرد لازم در قفقاز به خصوص قفقاز جنوبی و آسیای میانه خود را کنار کشید و این مناطق را به ترکیه، روسیه و اسرائیل واگذار کرد. اسرائیل دارای دو استراتژی است: یکی بقا (برخورداری از سلاحهای شیمیایی، بیولوژیک و هسته ای) و دیگری محاصره (کشورهای عربی را از طریق کشورهای غیر عربی مانند ایران، ترکیه، اتیوپی و غیره محاصره کند).
در حال حاضر محاصره کشورهای عربی حوزه خلیج فارس شکسته شده و روابط عادی با اسرائیل برقرار کرده اند. استراتژی اصلی اسرائیل محاصره در محاصره است یعنی ایران در مسئله عراق، لبنان و سوریه اسرائیل را محاصره کرد. اسرائیل هم در منطقه قفقاز جنوبی و آسیای میانه به خصوص آذربایجان، ارمنستان و گرجستان و تا حدودی سایر کشورها از جمله ترکمنستان که سرمایه گذاریهای عظیمی بیش از شش میلیارد دلار انجام داده و روابط عادی با این کشورها دارد.
علاوه بر آن، مسئله انرژی و نفت مطرح است که اسرائیل از طریق خط لوله باکو_تفلیس_جیحان، ۴۰ درصد نفت خود را از این مسیر تامین می کنند. لابی های صهیونیستی در منطقه از جمله امریکا، روسیه و جمهوری آذربایجان فعال است که در آذربایجان چندین بار نشستهای مشترکی در جهت طراحی و سازماندهی نظریات خود یعنی لابی صهیونیستی_یهودی امریکا. لابی صهیونیستی امریکا هم در روسیه، آذربایجان، ارمنستان و گرجستان فعال است.
ما باید تمام واقعیت ها را مد نظر قرار دهیم و صرفا فقط عنوان اسرائیل را ذکر کنیم و بگوییم که صرفا اسرائیل در منطقه آذربایجان منبع تهدید است. حتی در جنگ ۴۴ روزه سال گذشته، ارمنستان جرئت نکرد که به علت حمایت اسرائیل از ارتش جمهوری آذربایجان با اسرائیل قطع رابطه کند و تنها سفیر خود را از تل اویو فراخواند. جمهوری آذربایجان تحت کنترل کامل روسیه، ترکیه و اسرائیل است. تمامی تانکهای این کشور را اسرائیل نوسازی و تعمیر کرده است. همچنین، پهپادهای آذربایجان نیز میان اسرائیل و خود این کشور و ترکیه مشترکا استفاده و تولید می شود. علاوه بر آن، تمامی ایستگاههای شنود و پدافند هوایی جمهوری آذربایجان متعلق به اسرائیل است. حتی چندین سال پیش، تیم ستاد ارتش ترکیه در مقاله ای عنوان کرده بود که تیم محافظ الهام علی اف اسرائیلی هستند یعنی این چنین ارتباط گسترده ای وجود دارد که تا حدودی در مورد ارمنستان نیز مشهود است.
در حال حاضر روسیه بر ارمنستان حاکم است به طوری که علاوه بر انعقاد توافقنامه های قدیمی، امنیت مرزی این کشور به عهده روسیه است. در چنین شرایطی، اسرائیل هم در ارمنستان نفوذ دارد و هم در گرجستان. دلیل این مسئله که هم روسیه و هم غرب در این جنگ ۴۴ روزه از ارمنستان حمایت نکردند و اعلان بی طرفی نمودند، این است که حدود ۸۰ درصد نفت و گاز جمهوری آذربایجان در اختیار شرکتهای چند ملیتی امریکایی نظیر اکسون موبیل است. شرکتهای سوئدی و بریتیش پترولیوم انگلیس نیز در سهام انرژی آذربایجان مشارکت دارند. در نتیجه می توان گفت که جنگ سال گذشته حفاظت از آذربایجان است. اما مسئله اصلی نفت و انرژی و گاز است، زیرا غرب و اروپا گاز و نفت خود را از روسیه و آذربایجان تامین می کند و تنها این دو مسیر وجود دارد که به منظور حفظ این مسیرها، آنها مجبور هستند که از جمهوری آذربایجان حمایت نمایند نه از ارمنستان.
نکته دوم این است که ترکیه مامور ناتو در منطقه است و مرزهای ترکیه مرزهای ناتو است. مثلا ترکیه که هم اکنون در خلیج فارس از جمله قطر پایگاهی احداث کرده یعنی مامور ناتو در قطر است. در جمهوری آذربایجان ارتش این کشور در ترکیه آموزش دیده اند. الان مثلث جمهوری آذربایجان، ترکیه و اسرائیل در قفقاز به وجود آمده است که به نوعی این منطقه به منطقه تجمع و همکاری شرق و غرب تبدیل شده است و این مسئله باید در تعیین راهبرد و استراتژی های منطقه مورد ارزیابی قرار گیرد.
سیدعلی قائم مقامی: گرجستان، در صورتی که مسیر آذربایجان باز نباشد، می تواند تحت هم حمایت و هم تهدیدات جمهوری آذربایجان و ترکیه این مسیر شمال به جنوب را قطع کند که این موضوع یک تهدید به شمار می رود، نه کریدور زنگزور
جمهوری آذربایجان نه می تواند و نه می خواهد که مرزهای ایران و ارمنستان را قطع کند. در چند روز گذشته، اردوغان در یک سخنرانی اعلام کرد که ما کریدور زنگزور را باز خواهیم کرد. این مسئله، چندان تهدیدی برای ایران نخواهد بود، زیرا این کریدور به عنوان چهارراهی خواهد بود. ایران می تواند این مسیر شمال_جنوب را از طریق ارمنستان و آذربایجان ادامه دهد. این امکان پذیر خواهد بود یعنی نه روسیه و نه ایران اجازه نخواهد داد که مرزهای ایران و ارمنستان قطع شود و کریدور زنگزور تهدید سرزمینی و ژئوپلیتیک علیه ایران به کار گرفته شود. در رابطه با این مسئله به نظر من نگرانی وجود نخواهد داشت، اما یک مسئله مهم و امایی در اینجا مطرح است؛ گرجستان دشمن روسیه است که پایگاه ترکیه و اسرائیل نیز میباشد.
همچنین، گرجستان، در صورتی که مسیر آذربایجان باز نباشد، می تواند تحت هم حمایت و هم تهدیدات جمهوری آذربایجان و ترکیه این مسیر شمال به جنوب را قطع کند. بنابراین، این موضوع یک تهدید به شمار می رود، نه کریدور زنگزور. در زنگزور ایران عبور می کند، زیرا به صورت یک چهار راه خواهد بود که البته مسیر جمهوری آذربایجان و ارمنستان نیز هست. گرجستان در چند روز گذشته اجازه نداد که کامیون های ایران به دریای سیاه و اروپا راه یابد، زیرا تحت کنترل همان مثلث جمهوری آذربایجان_اسرائیل _ترکیه است و در این شرایط به دنبال کارشکنی است. این مسیر گرجستان به دریای سیاه حجم پایینی به لحاظ حجم مبادلات دارد.
برخی از کارشناسان عقیده داشتند که اگر کریدور زنگزور افتتاح شود، کمربند شرق به غرب متوقف می شود در صورتی که چنین چیزی وجود ندارد و ادعای بی پایه ای است. در این مسیر در عرض سه تا چهار ماه، بیش از ۱۷ هزار رفت و آمد ترانزیتی بین چین و راه آهن آذربایجان_گرجستان _ترکیه وجود داشته و حمل و نقلها برقرار بوده است. اگر زنگزور راه اندازی شود، ارمنستان هم باید موافقت کند که بر اساس بسیاری از گزارش ها و منابع آگاه، این کشور موافقت خود را اعلام کرده است. به طور کلی زنگزور برای ایران تهدیدی محسوب نمی شود اما ترانزیت مسیر گرجستان به نوعی کمتر می شود که بر همین اساس ترکیه و جمهوری آذربایجان به گرجستان قول داده اند که مسیر ترانزیتی گرجستان کاهش پیدا نکند. بنابراین، این چنین پیچیدگی در قفقاز جنوبی و شمالی قابل مشاهده است.
«ابراهیم فراهانی» : اگر مناطقی که به یکدیگر متصل هستند مانند خاورمیانه، قفقاز، مدیترانه شرقی، آسیای میانه را مورد ارزیابی قرار دهیم، یک روند جهانی جدید و تغییرات نظم امنیتی را مشاهده می کنیم که در حال شکل گیری است. در این شکل گیری روند جدید منطقه ای یا مناطق که روند تغییرات جهانی هم در همان راستا است، تغییر مرزها از ابتدای قرن بیست اتفاق افتاد و دو مسئله پدیدار شد. اول اینکه یک اسلام گرایی در ترکیه به قدرت رسید که ایران بر روی آن حساب می کرد؛ در حالی که برعکس موجب شد تا رقیب جدی ایران در خاورمیانه به نام حزب عدالت و توسعه که متعلق به اردوغان است شکل بگیرد.
دومین مسئله که باعث تغییر روند جهانی شد، ظهور چین با قدرت اقتصادی بسیار بالا بود. در حال حاضر هزار میلیارد دلار ذخیره ارزی این کشور است که به هر کشوری که تمایل داشته باشد، می تواند وام هایی را ارائه دهد. سومین موضوع این است که ما با اشباع بازار نفت مواجه شدیم. با اشباع بازار نفت، نفت به عنوان کالای استراتژیک در نظر گرفته می شود، اما آنچه در گذشته بود، نیست، چرا که میادین جدیدی کشف شده است.
از طرف دیگر، مطلب حائز اهمیت این است که اگر بخواهیم رشد اقتصادی کشوری را متوقف کنیم باید تنش ایجاد کنیم. دولت ترامپ به دنبال این بود که این کار را با کره شمالی با مدیریت چین انجام دهد. دولت بایدن به دنبال آن است که این تنش را با تایوان در جنوب دریای چین انجام دهد. به همین منظور، استرالیا امروز ژاندارم منطقه است. تمام استراتژی امریکا و انگلیس و مناطق دیگر به استرالیا ختم می شود. حتی منطقه خلیج فارس ما هم جزء همان منطقه پاسیفیک_هند محسوب می شود. لذا، این موضوع، مسئله خیلی مهمی است.
موضوع دیگر، ترکیه است که از سال ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ که اردوغان به نخست وزیری رسید، بسیاری از کارشناسان و اتاقهای فکر ما در مورد اردوغان بسیار اشتباه فکر کرده و اظهار نظر کردند. ما نه اظهار می کنیم اردوغان فردی خوب است و نه بد، یعنی ما نه آنتی اردوغان هستیم و نه طرفدار او. اردوغان رئیس جمهور دولت ترکیه است که به دنبال منافع کشور خود است و نه دنبال کردن منافع دولت ایران و شیعه. دومین نکته مرتبط با سیاست خارجی این کشور است. بعد از سال ۲۰۱۵ و به خصوص کودتا، ترکیه در سطح بین الملل به عنوان توازن سازی شرقی_ غربی در نظر گرفته شد. ترکیه، در منطقه قره باغ نقش بسیار مهمی ایفا کرد، زیرا سیاست خارجی روسیه آنچنان تغییر نکرده که سیاست خارجی اردوغان تغییر کرده است.
در مناطق دیگر هم این کشور به دنبال نفوذ است و سیاستی تهاجمی دارد که از آن جمله می توان به خاورمیانه، آسیای میانه به خصوص در افغانستان و قفقاز اشاره کرد که با توجه به این سیاست مرزهای کشورها کاملا مورد تهدید قرار می گیرد. آذربایجان و قطر هیچ اقدام و کاری را بدون اجازه ترکیه انجام نمی دهند. از طرفی، سطح تهدید آذربایجان با سطح پاسخگویی ایران و سطح تهدید کشورمان بسیار متفاوت بود. سطح تهدید آذربایجان، رئیس جمهور این کشور بود در حالی که سطح تهدید ایران مرتبط با شورای امنیت ملی و وزارت خارجه بود. بنابراین تا زمانی که ایران سطح تهدیدات خود را هنوز اسرائیل می داند و نه ترکیه، روال همین است.
یکی از دلایلی که امارات با اسرائیل به صلح رسید، تنها ایران هراسی نبود بلکه ترکیه هراسی هم بود. پس ترکیه نقش و اهمیت زیادی دارد که از طرفی مشکلات داخلی بسیار زیادی دارد و از سالهای گذشته با بحران های جدی مواجه است. در سال ۲۰۱۸ که هر یک دلار ۳.۳ لیر بود، انتخابات زودهنگام برگزار شد، زیرا سررسید وامهای ترکیه نزدیک بود. حال، امروز هر یک دلار معادل ۱۰ لیر است. بنابراین، پاشنه آشیل حزب عدالت و توسعه تنها اقتصادی بود و پاشنه آشیل دیگری نداشت. دومین بحران اردوغان، حزب مشروعیت است. همانطور که می دانید حزب م. ه. پ. که ملی گرا هستند و تنها حزب متحد اردوغان در ترکیه است، باید دو کشور و یک ملت را بسیار برجسته نماید.
از سوی دیگر، فشار غرب به ترکیه بسیار افزایش یافته است به طوری که شخصیت اردوغان یک شخصیت کاملا عصبانی است. نکته حائز اهمیت دیگر در رابطه با احیای برجام در سال ۲۰۱۵ است که به عنوان یک معمای امنیت و غیر قابل حل در نظر گرفته می شود به این معنا که هر کشوری برای خود امنیت بخرد، برای کشور رقیب تهدید امنیتی محسوب می شود. برجام، خود یک معمای امنیت بود و احیای آن برای ترکیه مجددا یک معمای امنیت است. در آن سال، ایران برای اولین بار با عربستان در کنفرانس، صلح کرد که البته بعد از مدتی ملغی شد. غیر از احیای برجام، نزدیکی ایران و عربستان است. در خاورمیانه، سه کشور اصلی یعنی ایران، مصر و عربستان قبل از اینکه ترکیه وارد شوند، مطرح هستند به طوری که ایران در جهان اسلام مجددا در حال ایفای نقش مهم است.
در رابطه با منافع ترکیه نکات دیگری مطرح است. این نکته را در نظر بگیریم که ترکیه هیچ گاه از عضویت ناتو خارج نمی شود، همانطور که به عضویت اتحادیه اروپا در نخواهد آمد. از طرفی به هم وصل بودن برخی از کشورها مطرح است که مرتبط با سطح رفاهی آنها می باشد. مثلا اگر یک شهروند افغانستانی بخواهد سطح زندگی خود را ارتقا بخشد به ایران میرود و اگر یک ایرانی بخواهد به سطح رفاهی بهتری دست یابد به ترکیه می رود. لذا، این ارتباط میان این کشورها مطرح است.
حال، اگر کریدور زنگزور افتتاح شود، ناتو برای اولین بار به دریای خزر راه خواهد یافت که بسیار مهم است. به همین دلیل بند نهم توافقنامه آتش بس میان آذربایجان و ارمنستان که مرتبط با کریدورها است را روسیه مبهم قرار داده است. پوتین فردی باهوش است و به ناتو اجازه نمی دهد که به آن منطقه دست یابد در حالی که به ترکیه اجازه ورود و انجام بازی را در قفقاز و آسیای میانه می دهد زیرا ترکیه خارج نزدیک روسیه است و برای پوتین ترکیه مهمتر از سوریه است. همچنین، روسیه اجازه به ایران را نیز نمی دهد. پس، نسبت به وزن سیاسی کشورها، هر کشور قدرتمندی به برخی از کشورها اجازه بازی کردن و ایفای نقش می دهد.
علاوه بر این مسائل، ترکیه همیشه تمایل داشته که به عنوان یک هاب انرژی در نظر گرفته شود. انتقال انرژی و مسیر ترانزیتی برای این کشور حائز اهمیت است. همانطور که در منطقه مدیترانه شرقی در حال جنگیدن است، زیرا به آن منطقه برای تبدیل شدن به این هاب نیاز دارد. قرارداد گازی ۲۵ ساله ایران و ترکیه در زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی تا ۲۰۲۴ به پایان می رسد و آذربایجان جایگزین ایران می شود، یعنی ایران دیگر نمی تواند گازی بفروشد. همچنین، گازی که ما قصد داشتیم به نخجوان ارائه دهیم و سه برابر هزینه به گرجستان دریافت کنیم، قطع و درآمدهای ایران متوقف خواهد شد.
نکته پر اهمیت دیگر این است که ایران بعد از ونزوئلا و عربستان از بزرگترین میادین نفتی و گازی برخوردار است در حالی که همیشه روسیه نگران انتقال گاز ایران بوده است. به همین منظور، مسیر صلحی را به ما داد تا به پاکستان و هند برسد و در حقیقت ایران را سرکار گذاشت. بنابراین، هیچ گاه به ایران اجازه نمی دهد که ایران همان قدرت انتقال گاز خود را همانند قدرت انتقال گاز آذربایجان به اروپا را داشته باشد. حال باید ببینیم روسیه چه مجوزهایی را برای ایران در نظر می گیرد. باید این نکته را در نظر داشته باشیم که یکی از خط قرمزهای روسیه این است که هسته ای نشود.
علاوه بر آن، فشار اسرائیل، روسیه و ترکیه در سوریه اهمیت بسیار زیادی دارد و منطقه ادلب مهم است. ایران هم در این میان تمایل دارد تا در تصرف این منطقه سهمی داشته باشد زیرا بر طبق قرارداد و اجلاس سوچی، ترکیه در حال انجام عملیاتهای آن است که این عملیات بر مرزهای ما در منطقه قفقاز افزایش یافته است. این امور همه به یکدیگر متصل است.
سیاست خارجی ایران، متصلب است یعنی هنوز به شکل روزگار جنگ سردی مدیریت می شود. ایران دو انتخابات را پشت سر گذاشت که آمار افراد شرکت کننده کاهش چشمگیری داشت. از سوی دیگر، اقتصاد ایران در دی ماه ۱۳۹۶ تا آبان ۹۸ که بایدن بر سر کار بیاید، از مرحله بحران بالاتر رفته است؛ به طوری که دلار ۳۰۰۰ تومانی به ۳۰ هزار تومان رسید. همین مرحله را ما در انتخابات ترکیه شاهد بودیم که در ترکیه دلار سه برابر شد و در ایران ۱۰ برابر گردید. این مسائل موجب می شود که کشورهای همسایه نسبت به کشورهایی که دارای بحران اقتصادی هستند، طمع کنند.
سومین مسئله این است که ایران نسبت به این مناطق از جمله قفقاز و آسیای میانه بی اهمیت بوده و اگر در حال حاضر این مناطق اهمیت پیدا کرده به خاطر تهدید اسرائیل است. در جمهوری آذربایجان اکثریت مردم شیعه هستند، انقلاب اسلامی احیای شیعه بود. روی کار آمدن اردوغان احیای ترکها بوده است. حال چه کسی موفق بوده است؟ احیای ترکها. ما نه دارای استراتژی درستی هستیم و نه اتاق فکرهای قوی داریم. همانگونه که ترکیه سد بحران به سمت اروپا است، ایران هم یک سد است. زمانی که بعد از بیست سال امریکا با حالت خفت باری از افغانستان خارج می شود، به دنبال آن است تا ایران یک سد باشد و بحران به سوی چین سوق داده شود.
ما باید بررسی کنیم که آیا ایران تمایل دارد وارد بازی شود یا خیر. به ایران هم این فرصت داده شده است که آیا ما قصد داریم که به عنوان سد بحران آسیای میانه و قفقاز در نظر گرفته شویم یا خیر. شکی نیست که ایران در این رابطه وارد یک بحران شده است زیرا از سال ۱۳۹۴ این قضیه خاموش بوده است. این قضیه یک روند جهانی کاملا امریکایی است که ایران دچار چالش شود. اما ایران آیا تمایل به انجام و ورود به این بازی برای نظام بین الملل دارد یا خیر؟ به نظر می رسد که ایران هنوز آن استراتژی لازم را برای انجام این کار ندارد. در مرز ایران حضور ترکیه پر اهمیت است در صورتی که ما هنوز تهدید این کشور را جدی نگرفته ایم. استراتژی بازدارندگی ما تنها موشک است نه اقتصاد؛ بدون اینکه شناخت کافی از این مناطق مهم داشته باشم و تهدیدهای خود را به خوبی شناسایی کنیم.
ابراهیم فراهانی: کریدور زنگزور برای ایران صد در صد تهدید است زیرا آذربایجان، آذربایجان گذشته نیست و آذربایجان ترکیه است
نکته آخر مهم این است که یک کمربند_یک جاده چین که ۹۰۰ میلیارد دلار هزینه برای آن برآورد شده، با همین کریدور ایران را دور می زند و ایران سودی نمی برد. از طرفی، مسیر بندر چابهار و بندر گوادر پاکستان با همکاری ترکیه در حال پیشروی است. سدهایی که بر روی هیرمند در حال احداث است، از سوی ترکیه برنامه ریزی شده است. این موضوع که چندی پیش اشرف غنی در رابطه با حقابه هیرمند مطرح کرد، همگی صحبتهای ترکیه است. من باز هم تکرار می کنم که نه ما میگوییم ترکیه خوب است و نه بد. وقتی کشوری فرصتی پیدا می کند تا از ایران استفاده کند، چرا این کار را نکند؟ کشورها با یکدیگر رقیب هستند نه دوست. ما از فرصتها استفاده نکردیم.
بنابراین، این کریدور زنگزور برای ایران صد در صد تهدید است زیرا جمهوری آذربایجان، مانند گذشته نیست و جمهوری آذربایجان یعنی ترکیه. «اسد» تهدید مرزی برای اردوغان بود که ایران آن را حفظ کرد و بعد از ۲۰۱۵ این کار را روسیه انجام داد. پس از آن، زمانی که سه کشور ایران، ترکیه و روسیه بلوک آستانه را تشکیل دادند، ایران در آنجا نقشی نداشت. اردوغان با پوتین نشستهای خود را برگزار می کرد، زیرا روسیه اجازی بازی کردن به این کشور را می دهد. از آن جایی که به دریای خزر رسیدن برای ناتو یک آرزو بوده و ترکیه یک کشور عضو ناتو است، روسیه نیز چندان تمایل ندارد که ناتو با این کریدور به دریای خزر راه یابد.