اسرائیل در کمتر از 7 ماه متحمل دو ضربه کاری شد که هر یک از حیث داخلی و خارجی، ترمیمناپذیر هستند. نخستین ضربه عملیات طوفان الاقصی بود که یک غافلگیری استراتژیک و شکست اطلاعاتی، امنیتی و نظامی بزرگ برای تلآویو محسوب میشد. دومین ضربه اما حاصل ناتوانی و خطای محاسباتی سران اسرائیل در حمله به بخش کنسولی سفارت جمهوری اسلامی ایران بود که درنهایت به عملیات نظامی بیسابقه و کمنظیر ایران علیه رژیمصهیونیستی منتهی شد.
رویداد حمله به سفارت ایران باعث شد دوران صبر استراتژیک جمهوری اسلامی در برابر شرارتها، اعمال خرابکارانه و تروریستی اسرائیل به پایان برسد و البته عصر جدیدی در منطقه آغاز شود که براساس آن، توازن وحشت و معادله بازدارندگی به کلی دگرگون شود. آمریکاییها که تهران را در پاسخ دادن بسیار جدی میدیدند، تلاشهای گستردهای کردند که از طریق واسطههای مختلف، سطح اقدام ایران را تنزل دهند. اسرائیلیها نیز ضمن ارسال پیام از طریق واسطهها، ملتمسانه خواهان پاسخ سطح پایین ایران بودند. در عین حال رژیمصهیونیستی، دستور تخلیه سفارتهای خود را صادر کرد؛ زیرا تصور میکرد سختترین پاسخ ایران، حمله به یکی از سفارتهایش باشد. با این حال ایران نهتنها چنین طرحی را در دستور کار نداشت بلکه به پاسخی دردناکتر میاندیشید. البته تا زمان عملی شدن پاسخ ایران، اسرائیلیها ناگزیر شدند با انتظاری کشنده و فرسایشی، شب و روز را با وحشت سپری کنند. درنهایت آنچه در عمل رخ داد، پردهای از آخرالزمان برای رژیمصهیونیستی بود. ایران با طراحی و اجرای یک عملیات ترکیبی نظامی، نهتنها موفق به عبور از لایههای چندگانه پدافند هوایی اسرائیل همچون گنبد آهنین و فلاخن داوود شد بلکه ضربات کاری و اساسی نیز به برخی از زیرساختهای نظامی رژیم وارد کرد. نکته قابل توجه در عملیات نظامی ایران، عبور پهپادها و موشکها از فضای چند کشور منطقه و سپس اصابت آنها با کمترین میزان خطا در نقاط تعیین شده است که حکایت از توانمندی بالای تهران در این حوزه دارد.
جدا از ابعاد و دستاوردهای نظامی، عملیات ایران معادله بازدارندگی در منطقه را دستخوش دگرگونیهای جدی کرده است. به نحوی که از این پس رژیمصهیونیستی در هر نقطهای به منافع، داراییها، شخصیتها و شهروندان ایران حمله کند، از مبدأ جمهوری اسلامی ایران مورد تهاجم متقابل قرار خواهد گرفت. در عین حال ایران در کشاکش پاسخ خود به رژیم چه در عرصه میدان و چه در حوزه دیپلماسی، چند پیام واضح به همه ارسال کرد:
۱. هر گروه یا دولتی علیه ایران اقدام کند، با پاسخ سخت مواجه خواهد شد و هیچ مماشاتی در کار نیست.
۲. از هر جغرافیایی علیه ایران اقدام شود، آن مبدأ مورد هدف قرار خواهد گرفت.
۳. هر اقدام ناامنساز علیه ایران محدود به محیط داخلی نخواهد ماند؛ زیرا امنیت منطقه به امنیت ایران گره خورده است.
با این اوصاف، گذار از دوران صبر استراتژیک به پاسخهای کوبنده نامتقارن، روند جدیدی را در منطقه ایجاد خواهد کرد. درواقع سیلی ایران به اسرائیل با تمام وحشتی که به جان صهیونیستها انداخت، تنها ضربهای کوچک بود که پیامدهای بزرگی در پی خواهد داشت. ایران با اقدام نظامی خود نشان داد برای جلوگیری از جنگ همیشه نباید زیر خط آستانه نبرد اقدام کرد. درواقع گاهی لازم است بحران آنقدر تصاعد پیدا کند تا طرف مقابل هم فکر ضربه متقابل را کنار بگذارد و هم هر نوع عمل خصمانه را به فراموشی بسپارد. در این بین اگر اسرائیلیها به هر دلیلی بخواهند دچار یک خطای محاسباتی جدید شوند و اقدام دیگری علیه ایران طراحی و اجرا کنند، بلافاصله با ضربه متقابل و نامتقارن ایران مواجه خواهند شد؛ ضربهای که قطعا از ضربه اول ایران بسیار سهمگینتر خواهد بود. بنابراین رژیمصهیونیستی در صورت اقدام متقابل علیه عملیات ایران، قطعا ضربه دوم را مهلکتر دریافت خواهد کرد.
از سوی دیگر هر نوع مشارکت آمریکا با اسرائیل در حمله احتمالی به ایران، با خطر بالای پیامدهای غیرقابل پیشبینی و هزینههای گزاف ضربه متقابل برای ایالات متحده همراه خواهد بود. درنتیجه عقل و منطق به آمریکاییها حکم میکند که دچار خطای محاسباتی نشوند. بهخصوص که آمریکا با حمایت همهجانبه از نسلکشی اسرائیل در غزه، جایگاه سنتی خود را در محیط رقابتی خاورمیانه تضعیف کرده است و نارضایتی متحدان عرب آمریکا بیش از همه به نفع چین و روسیه خواهد بود.
درمجموع مزیت قدرت انحصاری که اسرائیل از 1948 به آن تکیه داشت، با دو عملیات طوفان الاقصی و وعده صادق و همچنین مواجه شدن با یک جنگ چندجبههای در برابر گروههای مقاومت، به کلی از بین رفته و دیگر تضمین قابل اعتمادی برای بقای رژیمصهیونیستی نیست. درحالیکه توازن قوا در منطقه به نفع اسرائیل تغییر نخواهد کرد، این رژیم باید با شرایط جدید به بقای خود ادامه دهد.