فاطمه بریمانی، خبرنگار گروه جهانشهر: اعلام آغاز کار عملی پروژه خط لوله «تاپی» در افغانستان و مناقشات بر سر کریدور زنگهزور نگرانیهایی را در ایران بهدنبال داشته است؛ این نگرانیها عمدتا پیرامون تلاش غرب برای خفگی ژئوپلیتیکی ایران است. خط لوله تاپی یک مسیر انتقال انرژی است که بناست گاز را از ترکمنستان به افغانستان، پاکستان و هند ارسال کند. با توجه به مسیر مشخصشده برای لولههای انتقالی، ایران که اکنون مسیر امنتری را برای ترکمنستان فراهم کرده، از معادلات کنار گذاشته شده و لولهها از مسیر ناامن افغانستان و با ریسک بالاتری گذر خواهند کرد. هماهنگیهای ابتدایی مبنیبر طرح این پروژه مربوط به سال 2016 بود که به دلایل متعدد از دستور کار افغانستان و دیگر کشورهای منطقه کنار گذاشته شد. وجود ناامنی و بیثباتی ناشی از حضور نظامی آمریکا در افغانستان، درگیری با طالبان و پس از آن قدرتگیری طالبان موجب شد هیچ یک از شرکتها ریسک سرمایهگذاری برای احداث این خط لوله را نپذیرد و اقدامات ابتدایی نیز در همان مراحل آغازین متوقف شود. اکنون طالبان با وعده برقراری امنیت، مجددا خواهان اجرای این طرح و تاسیس خط لوله انتقالی است. این درحالی است که این ادعای طالبان با درگیریهای منطقهای و ظهور پدیده داعش خراسان در تعارض است. از سوی دیگر در صورت تصمیم به احداث این خط لوله، طرح مذکور رقیب جدی طرح خط لوله ایران- پاکستان موسوم به لوله صلح خواهد بود و ایران را در انزوا و محاصره ژئوپلیتیکی قرار خواهد داد. به جهت اهمیت مساله و بررسی توان ایران در مدیریت این بحران، با شعیب بهمن، کارشناس مسائل بینالملل که پیشتر به تلاشهای غرب برای «خفگی ژئوپلیتیکی ایران» اشاره کرده بود، گفتوگو کردهایم.
وزارت امور خارجه طالبان مجدد اعلام کرده با توجه به امنیتی که در طالبان برقرار شده، بنا دارند احداث خط لوله تاپی را در دستور کار قرار دهند و اقدامات ابتدایی را انجام دهند. از سویی دیگر زمزمههایی درخصوص کریدور زنگهزور در رسانهها منتشر شد. شما در تحلیلهای پیشین خود به مساله خفگی ژئوپلیتیکی ایران اشاره کرده بودید. سوال ما این است که با توجه به این همزمانی طرح زنگهزور و خط لوله تاپی که ایران را دور میزند، میتوانیم محوریت تحلیلهایمان را معطوف به تلاش غرب برای خفگی ژئوپلیتیکی ایران قرار دهیم؟
ایده خط لوله تاپی خیلی قدیمیتر از موضوع کریدور زنگهزور است، تقریبا از اواخر دهه 90 این ایده شکل گرفت که یک مسیر جدید انتقال انرژی ایجاد شود تا هم برای کشورهای آسیای مرکزی مفید باشد و هم بتواند مشکل تامین انرژی کشورهایی مثل هند و پاکستان را حل کند. البته درخصوص خود خط لوله تاپی، میتوان گفت بهنوعی رقیب خط لوله ایران، پاکستان و هند موسوم به خط لوله صلح محسوب میشود. با توجه به فشارهایی که آمریکاییها وارد کردهاند و عملا آن خط لوله صلح ایران بیسرانجام ماند، مساله خط لوله تاپی خیلی جدیتر دنبال شد. اما به دلیل ناامنی و وضعیت بیثباتی که در افغانستان بود، احداث این خط لوله بارها بهتاخیر افتاد و با چالش مواجه شد. مهمترین مشکلی که وجود دارد، جدای از صعبالعبور بودن یکسری از مناطق جغرافیایی که خودش احداث لوله را با مشکل مواجه میکند، همچنان مساله امنیت خط لوله، موضوع بسیار مهمی است. به همین دلیل خط لوله تا امروز به سرانجام نرسیده است. بههرحال ایجاد این خط لوله میتوانست از مسیرهای جایگزین صورت بگیرد، یعنی ایران میتوانست گاز ترکمنستان را وارد و بعد از آنجا به شاخههای مختلف، حتی داخل افغانستان و هند صادر کند. این ایده میتوانست نقش ایران را در تبدیل شدن به هاب انرژی در منطقه پررنگتر کند. در سالهای گذشته به ناامنیای که در افغانستان وجود داشته توجه نشده است. البته بخشی از این بیتوجهی میتواند مربوط به بیتوجهی داخلی باشد، بخشی از آن میتواند مربوط به حضور آمریکاییها در افغانستان و روابطشان با هند و پاکستان باشد. آمریکا با فشاری که آورد، عملا پروژه انتقال انرژی از طریق ایران را با چالش مواجه کرد. با توجه به اینکه ایران هم میتوانست یکی از مسیرهای انتقال انرژی در این طرح باشد، میتوان گفت خط لوله تاپی از دو منظر برای ایران میتواند رقیب محسوب شود؛ منظر اول اینکه خط لوله صلح ایران و مسیر انتقال گاز ایران به پاکستان و هند را در صورت احداث از دستور کار کاملا خارج میکند. منظر دوم اینکه نقشی را که ایران در انتقال انرژی به کشورهای آسیای مرکزی ازجمله ترکمنستان داشته مخدوش میکند و کشورهای دیگر را نیز از ایران میگیرد. بههرحال اگر این دو ویژگی را کنار هم بگذاریم، میتوانیم بگوییم این پروژهها در راستای محروم کردن ایران از موقعیت ژئوپلیتیکی و جغرافیاییاش است.
با توجه به اینکه طالبان بارها اعلام کرده تمام تلاش خود را به کار گرفته که امنیت را در کشور و منطقه برقرار کند و از سوی دیگر میدانیم یکی از دلایلی که این پروژه از سال 2016 تا الان در افغانستان اجرایی نشده، ناامنی بوده است. از حضور آمریکاییها تا درگیری با طالبان و حالا قدرت گرفتن آنها ناامنی را در این کشور بیشتر کرده و مانع از برداشتن گامهای ابتدایی برای تاسیس این خط لوله شده بود. سوال این است که با توجه به وضعیت فعلی افغانستان- که برخلاف ادعای طالبان، با مساله داعش خراسان و درگیریهای پاکستان مواجه است- تا چه میزان شرایط برای اجرایی کردن این پروژه و برداشتن گامهای ابتدایی مهیاست؟
مساله فقط امنیت در افغانستان نیست. درواقع امنیت افغانستان یکی از ابعاد مرتبط با خط لوله تاپی است. همچنان موضوعات دیگری هم پیرامون این مساله وجود دارد. یکی از این موضوعات سرمایهگذاری برای احداث این خط لوله است. در گذشته توافقاتی شده بود. در این توافقات تخمین زده شده بود که چنین پروژهای و انتقال گاز ترکمنستان به هند و پاکستان حدود 15 میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. به دلیل مشمول زمان شدن طرح، الان مشخص نیست توافقات در چه شرایطی قرار دارند. اینکه آیا الان طرفهای قرارداد یا شرکتها حاضرند مجددا مشارکت داشته باشند و این پروژه را با همان شرایط پیشین به پیش ببرند یا شرایط جدیدی مطرح خواهد شد؟ این خودش موضوعی جدی است. البته باید توجه داشت حکومت طالبان در افغانستان نیز بهرسمیت شناخته نشده است. شاید برخی از شرکتهایی که متعلق به کشورهای غربی هستند یا حتی شرکتهای کشورهای منطقه، ملاحظاتی دراینباره داشته باشند.
نکته دیگر مسیر این خط لوله است. اینکه برخی از نقاط بهدلیل کوهستانی بودن منطقه، عملا مسیری صعبالعبور، سخت و دشوارند. خود این امر نیازمند تکنولوژیهای قوی برای پمپاژ گاز در حجم بالا و همچنین تکنولوژیهایی است که بتواند انتقال را پیش ببرد، بنابراین هم معضلات فنی و هم دشواریهای جغرافیایی و هم سرمایهگذاری در این حوزه، بهعلاوه امنیت در افغانستان چالشهای اصلی در مسیر این پروژهاند. مساله امنیت داخلی افغانستان در مورد مسائلی چون داعش نیز اهمیت دارد. باید دید طالبان در رابطه با سایر مسائل و موضوعات منطقهای چه خواهد کرد. قاعدتا پیشبرد این پروژه نیازمند این است که هند و پاکستان بهشکل همزمان از این طرح و ایده حمایت کنند، یعنی صرف خواست طالبان در اینجا باعث پیشبرد پروژه نمیشود. حتما هندیها و پاکستانیها باید همکاری کنند و بخواهند در این زمینه اقدام کنند. در مورد همکاری در این طرح، از سوی مقامات پاکستان و هند اظهارنظرهایی ندیدیم. تا الان تمایلی به مشارکت اعلام نشده است. اختلافاتی که بین افغانستان و پاکستان است و نیز بهشکل سنتی بین پاکستان و هند وجود دارد، خودشان مزید بر علتاند که این همکاریهای منطقهای بین این کشورها را میتوانند تحت تأثیر قرار دهند، بنابراین بهجز موضوع امنیت، موضوعات دیگری هم وجود دارند که بههرحال پیشبرد پروژه را میتوانند با چالش جدی مواجه کنند.
راهکار ایران باید چه باشد؟
اگر ما بخواهیم حذف نشویم، باید کلاناستراتژیها و طرحهای بزرگی برای حوزه اقتصادی و تجارت خارجی بهویژه در حوزه کریدورهای ترانزیتی وکریدورهای انرژی داشته باشیم. مساله اینجاست که تا امروز در کشور ما چنین طرح و استراتژیای شکل نگرفته و طراحی نشده است. به همین دلیل هر روز شاهدیم که راجع به کریدور جدیدی حالا یا کریدور حملونقلی یا کریدور انرژی در پیرامون ایران مطالبی مطرح میشود و ایران از تمامی این معادلات بیرون مانده است. نکته مهم این است که ما داریم چه میکنیم؟ آیا ما در همه این سالها این فرصت را نداشتهایم که نقشه ایران را جلویمان بگذاریم، این کریدورها را طراحی کنیم و از طریق دیپلماسی این طرحها را با همسایگانمان پیشببریم؟ همانطور که ما طرح سوآپ را بین ارمنستان و جمهوری آذربایجان پیشبردهایم، در اینجا هم میتوانیم. شاید برخی موضوعاتی چون تحریمها را مطرح کنند اما واقعیت این است که فرصتها وجود دارند. منتها بهدلیل بیدقتی و بیتوجهی ما بهگونهای شده که ایران از این معادلات و تعاملات بیرون مانده است. مساله اینجاست که اگر بخواهیم حذف نشویم و همچنان در وسط میدان باشیم، باید طرحهای بومی داشته باشیم. چشمانداز خودمان و آینده ایران را بر پایه مسائل تجاری و کریدورهای انرژی معرفی کنیم، همانطور که باقی کشورها این اقدام را انجام دادهاند، ایران هم باید این کار را در دستور کار خود قرار دهد. مثلا چینیها ابتکار جاده و کمربند را بیان میکنند. هندیها به همراه کشورهای عربی کریدور هند و عرب را مطرح کردند. جمهوری آذربایجان و ترکیه کریدور زنگهزور را مطرح کردهاند که بر سر آن بحث و پافشاری میکنند و حتی بهخاطر آن جنگ بهراه انداختهاند. عراق و ترکیه کانال و بندر را ایجاد کردهاند که باز هم بهنوعی حذف شدن ایران از معادلات ترانزیتی منطقه است. بقیه کشورها همه طرح ارائه میدهند و پروژههای خودشان را پیشمیبرند. اما ما در غفلت به سر میبریم و این موضوع مورد توجه کسی در داخل کشور قرار نمیگیرد. ما باید کلان استراتژی داشته باشیم. اگر ما استراتژی درستی در دستور کار داشته باشیم، درخصوص مشکلاتی که در تاسیس خط لوله تاپی وجود دارد، میتوانیم اقداماتی انجام دهیم و از فرصتها استفاده کنیم. میتوانیم مشکلات را در داخل کشور به فرصت تبدیل کنیم. به جای آنکه خط لولهای از کشوری مثل افغانستان کشیده شود، در داخل ایران بیاوریم، یک شاخه آن را به افغانستان بدهیم تا این کشور هم بهره ببرد. درعینحال ایران، هم میتواند برای خودش مزیت کسب کند و هم این پروژه با توجه به امنیت ایران میتواند باعث تامین پایدار انرژی برای کشورهایی مثل پاکستان و هند شود. اینها موضوعات مهمی است که در داخل کشور ما مغفول مانده است.