روحاله نخعی: چندین هفته بعد از پایان جنگ قرهباغ وزیر خارجه ایران راهی سفر به پنج کشور درگیر شده و البته مهمترین مقصد محمدجواد ظریف، روسیهای است که در پرونده برجام هم طرف تعامل ایران است و بهتازگی اعلام کرده قصد ورود به چالش ایران و کشورهای منطقه را نیز دارد. شعیب بهمن، کارشناس مسائل روسیه و قفقاز معتقد است مسکو در راستای سیاستهای خود، هم بازگشت برجام را پیگیری خواهد کرد و هم میانجیگری بین تهران و ریاض را. او درعینحال میگوید اقدام ظریف در این سفر، تصمیمی دیرهنگام برای تعامل در منطقهای است که صحنهاش به ضرر ایران تغییر کرده است.
در شرایطی که آقای ظریف در سفر روسیه است، طبیعتا تمرکز روی برجام است. فکر میکنید ما در آن موضوع با روسیه در چه وضعیتی هستیم؟
میشود گفت روسها از زمان شکلگیری توافق هستهای دیدگاه کاملا مشخصی در زمینه این توافق داشتند و معتقد بودند این توافق، توافقی است که میتواند از اشاعه تسلیحات هستهای در منطقه غرب آسیا که یک منطقه پرچالش و پرتنش محسوب میشود، جلوگیری کند و اساسا میتواند عاملی باشد که بلندپروازیهای هستهای همه کشورهای منطقه و حتی همه کشورهای جهان را از طریق چنین معاهداتی یا چنین الگوهایی مثل برجام کنترل کرد. بنابراین روسها نگاه مثبتی به برجام و توافق هستهای در بعد بینالمللی داشتهاند. در بعد رابطه با ایران هم اعتقاد داشتند که بههرحال برجام با برداشتهشدن تهدیدها میتواند کمک قابلتوجهی به توسعه مناسبات اقتصادی بین دو کشور کند. در گذر زمان با اتفاقاتی که افتاد و خروج آمریکا پیش آمد، بازهم روسها کاملا موضع مشخصی داشتند و همواره آمریکا را به خاطر نقض برجام و خروج از این توافق سرزنش میکردند و کشورهای اروپایی را هم متهم میکردند که به تعهدات خودشان عمل نکردند. این رویکرد روسیه بهخصوص در دو سال اخیر که از زمان خروج ترامپ تا امروز رویکرد و موضع اصولی و مشخص مسکو همان بوده و هیچ تغییری نکرده است. درحالحاضر با تغییر و تحولاتی که در آمریکا اتفاق افتاده و مجددا بحث بازگشت آمریکا به برجام مطرح شده است، قطعا روسها از مسئله استقبال میکنند، به همان دو دلیلی که گفتم. بنابراین در شرایطی فعلی روسها از هر تحرکی برای احیای برجام حمایت خواهند کرد. ولی درعینحال موضع آنها در مورد برجام تا حد زیادی شبیه به موضع ایران است. یعنی روسها هم معتقدند که هیچ مذاکره مجددی درباره برجام نباید بین طرفین انجام شود.
بحث دیگری که اخیرا در صحبتهای مقامات روس و مشخصا آقای لاوروف مطرح شده است، بحث ورود به میانجیگری بین کشورهای منطقه خلیج فارس و مشخصا ایران و عربستان است. این از چند زاویه قابلتوجه است. یکی اینکه ما همواره گفته بودیم مایل به مذاکره هستیم و چرا لازم است روسیه وارد میانجیگری شود؟ دوم اینکه آیا این میانجیگری میتواند به نتیجه برسد و اینکه آیا این ورود از لحاظ افزایش قدرت و نفوذ روسیه هزینهای برای ما نخواهد داشت.
بله این درواقع چند وجه دارد که شما هم اشاره کردید. یک وجهش به سیاست خارجی خود روسیه مربوط میشود و اینکه روسها در طول لااقل یکی، دو دهه گذشته سعی کردند نفوذ سنتیشان در خاورمیانه را احیا کنند. اساسا ورود مستقیم در بحرانهای منطقه بهویژه بحران سوریه در راستای همین سیاست بوده است و روسیه خواسته تلاش کند که به انحای مختلف هم با کشورهای دارای روابط متعارض با آمریکا و هم با کشورهایی که جزء متحدان غرب به شمار میآیند، روابط خودش را گسترش دهد.
یک جنبه دیگر مسئله موضوع میانجیگری روسیه در تنش و اختلاف بین ایران و عربستان است. قطعا روسها در پی این هستند که با انجام چنین کارهایی یعنی میانجیگری بین کشورهایی که دارای اختلاف و تنش و تضاد هستند، موقعیت خودشان را در منطقه مستحکمتر کنند و نفوذ خودشان را افزایش دهند. در شرایط فعلی به نظر میرسد چند عامل دست به دست هم دادهاند که روسها چنین پیشنهادی را مطرح کنند. عامل اول این است که ایران و عربستان بههرحال ظاهرا و تا امروز خودشان بهصورت دوجانبه موفق به حل مشکلات فیمابین نشدند. درعینحال میانجیگریهایی که از سوی برخی کشورهای دیگر صورت گرفته مثل عراق هم موفقیت چندانی در بر نداشته است. بنابراین روسها تصور میکنند که در میانه این اختلاف نیاز به یک میانجی وجود دارد و روسیه بهعنوان یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در سطح بینالمللی میتواند چنین اقدامی را انجام دهد.
نکته دوم تغییر شرایط بینالمللی با رویکارآمدن بایدن است. سعودیها تصور میکنند که دیگر حمایت همهجانبه آمریکا بهویژه از نوع دوره ترامپ را نخواهند داشت؛ بنابراین شروع به تغییراتی در سیاستهای منطقهای خودشان کردهاند. بهبود رابطه با قطر یکی از نشانههای این مسئله است. بهبود رابطه با ترکیه هم در دستور کار سعودیها قرار دارد. ایجاد و برقراری ارتباطات با اسرائیل هم در همین زمینه میگنجد. سعودیها تصور میکنند با رویکارآمدن بایدن او تمایل دارد که بهویژه جنگ یمن خاتمه پیدا کند و در خاتمه پیداکردن جنگ یمن، اگر عربستان نخواهد بهعنوان یک بازنده صرف از ماجرا خارج شود، یک سمت ماجرا به ایران مربوط میشود؛ بنابراین سعودیها به نوعی ایجاد تحول در سیاستهای منطقهایشان و بهبود روابط با کشورهای منطقه تمایل دارند. در شرایط فعلی این چرخش و این نیاز عربستان سعودی در حوزه سیاست خارجی را هم به نوعی میشود گفت روسها بهخوبی درک کردهاند و تمایل دارند با توجه به این نیاز، درحالحاضر مسئله میانجیگری را پیش ببرند.
اما اینکه آیا میانجیگری کشورهایی مثل روسیه به نفع ایران یا به نفع عربستان خواهد بود، موضوعی است که خب قاعدتا در آن جنبههای مختلفی وجود دارد؛ هرچند برای هر دو کشور بهتر است که خودشان بتوانند به توافقی دست پیدا کنند و مشکلات و چالشهای خودشان را حل کنند و نیازی به میانجی نداشته باشند؛ کمااینکه ایران هم بارها چنین مسئلهای را اعلام کرده که برای حلوفصل مشکلات با همسایگان نیازی به وجود میانجی نیست و طرفین اگر اراده لازم را داشته باشند، میتوانند خود به صورت مستقل پای میز مذاکره بنشینند.
مسئله دیگر که شما هم اشاره کردید در این سفر مطرح خواهد بود، مسئله قفقاز است و منبع جدید تنش در منطقه. آن صحنه فکر میکنید چطور پیش میرود؟ ایدهای بهعنوان همکاری ششجانبه مطرح شده است. آیا واقعا ممکن است چنین پروژه بزرگی در منطقه قفقاز با حضور این شش کشور پیش برود و این همه تنش بالقوه که بین اینها هست، با چنین پروژهای خنثی شود یا مثل بعضی دیگر از طرحهای صلحمحور در منطقه، این هم صرفا در جلسات مطرح خواهد شد و به دست فراموشی سپرده میشود؟
سیاست خارجی ایران در قبال بحرانی که در قفقاز رخ داد، نوعی سیاست خارجی انفعالی بوده و تا حد زیادی ایران هم در برابر حوادث از پیش طراحیشده قرار گرفت و هم به دلیل انفعالی که در دستگاههای مختلف ازجمله خود وزارت خارجه وجود داشت، نتوانست این طرحهای از پیش تعیینشده را بهخوبی تشخیص بدهد و در موقع مقتضی وارد عمل شود. درحالحاضر به نظر میرسد با توجه به طرحهایی که روسیه دنبال میکند و همچنین توافقی که با طرفهای ارمنی و آذربایجانی انجام شده است، وضعیت منطقه دارد به یک ثبات نسبی میرسد و خود این ثبات نسبی به معنای اجرای آن طرحهای از پیش تعیینشده است. بخش بزرگی از آن، همان خطوط ترانزیتی و بازسازی خطوط ترانزیتی بین کشورهای منطقه است که در نشست اخیری هم که بین سران روسیه و جمهوری آذربایجان و ارمنستان بود، این طرح در واقع تا حد زیادی جزئیاتش مورد توافق طرفین قرار خواهد گرفت. در چنین شرایطی که ما در مرحله اول این بازی بزرگ در قفقاز دچار انفعال بودیم، دستکم انتظار میرود حالا که شرایط دارد تثبیت میشود، ایران به شکل فعالتری عمل کند. قاعدتا این سفر آقای ظریف، اگرچه بسیار دیر انجام شده، در همین راستاست که ایران بتواند نقش و سهم خودش را در معادلات آتی قفقاز داشته باشد.
درباره اینکه آیا واقعا یک سازوکار ششجانبه در قفقاز شکل خواهد گرفت یا نه، میتوان گفت که هم امکانش وجود دارد و هم موانع متعددی در واقع پیشروی آن وجود دارد. چیزی که در شرایط فعلی تعیینکننده است، این است که سیاست فعلی حاکم بر کشورهای منطقه و دیدگاههایی که در آنها حاکم است، تا حد زیادی به شکلگیری چنین سازوکاری نزدیک شده است. میتوان گفت آقای علیاف در جمهوری آذربایجان از ترتیبات جدید تا حد زیادی راضی است. در ارمنستان اگرچه ارمنیها ناراضی هستند، خود آقای پاشینیان این ترتیبات جدید را پذیرفته است. دولت ترکیه هم پذیرفته است. روسها میتوان گفت خودشان مهمترین و تأثیرگذارترین بازیگر هستند و ایران هم در شرایط خاصی که به هر حال برایش به وجود آمده، به نظر میرسد که ایده دیگری به جز پذیرش ترتیبات جدید نداشته باشد.
درعینحال اختلافات بیشماری هم وجود دارد؛ هم بین بازیگران منطقهای دخیل در قفقاز و هم بین خود کشورهای این منطقه. بهعنوان مثال اختلاف ارمنی و آذری همچنان پابرجاست. اختلاف آذری گرجی و اختلافات ارضی که دارند، همچنان پابرجا خواهد بود. اختلافات ارمنی ترکی بین ارمنستان و ترکیه همچنان برقرار خواهد بود. خود وجود این اختلافات میتواند سدی باشد برای اینکه همکاریهای منطقهای شکل بگیرد؛ ضمن اینکه اختلافاتی که به هر حال بین روسیه و گرجستان از سال ۲۰۰۸ به بعد به وجود آمده، همچنان پابرجاست. درحالحاضر چیزی که به نظر میرسد در شکلگیری این سازوکار اهمیت دارد، منافع طرفین است. اگر منافع همه بازیگران حفظ شود، احتمال و امکان شکلگیری چنین سازوکاری وجود دارد؛ اما اگر منافع یک یا چند بازیگر حفظ نشود، این سازوکار به هم خواهد خورد. ضمن اینکه به هر حال باید تحولات بینالمللی را هم در نظر داشته باشیم. رویکارآمدن بایدن به احتمال زیاد به تقویت موضع پاشینیان در داخل ارمنستان و تضعیف موقعیت اردوغان در ترکیه و در سطح منطقه کمک خواهد کرد.
در تحولاتی که در حاشیه ماجرای قرهباغ رخ داد، فکر میکنید در مجموع ایران متضرر شد؟ اگر بله، آیا ایران میتوانست مانع شود یا جایی در این مسیر تغییر ایجاد کند؟
عقیده شخصیام این است که ایران متضرر شد و بهشدت هم در این تحولات قفقاز آسیب دید. بخشی از این آسیب به حوزه اقتصادی مربوط میشود؛ یعنی مسیرهای ترانزیتی که ایران از دست داد. حداقل ایران چند مسیر مهم را در حوزه ترانزیتی از دست داد که نهفقط درآمد اقتصادی داشتند، بلکه از لحاظ سیاسی هم میتوانستند بهعنوان اهرمی مؤثر در دست ایران باشند. مثلا مسیر ترانزیتی که جمهوری آذربایجان را به نخجوان متصل میکرد، با کریدور جدید از دست ایران خارج خواهد شد. مسیر اتصال جمهوری آذربایجان به ترکیه، در واقع از طریق راههای ایران بود که آنهم خارج خواهد شد. با کریدور جدید مسیر اتصال زمینی روسیه به ارمنستان ایجاد خواهد شد که قبلا این اتفاق از طریق ایران میافتاد و روسها از طریق خزر کالاهای خود را میآوردند به انزلی و از آنجا با کامیون کالاهایشان را از طریق خاک ایران وارد ارمنستان میکردند. همچنین موقعیت جغرافیایی ایران در پروژههای منطقهای بزرگ مثل تراسیکا با این اقدام از بین رفت. موقعیت ایران در راه لاجورد از بین خواهد رفت؛ بهویژه با توجه به توافقی که ترکیه با افغانستان و ترکمنستان کرد. حالا میتوانند از مسیر زمینی افغانستان و ترکمنستان راه بیفتند و از ترکمنستان با کشتی بیایند به باکو در جمهوری آذربایجان و از آنجا از مسیر جدید به ترکیه متصل شوند. همچنین موقعیت ترانزیتی ایران در مسیر شرق به غرب یا همان پروژههای بزرگی که چینیها تحت عنوان یک کمربند یک جاده دارند یا همان جاده ابریشم، همه اینها تحت تأثیر غفلت بزرگ در سیاست خارجی ایران از بین خواهد رفت. این بُعد اقتصادی قاعدتا پیامدهای سیاسی هم همراه خودش خواهد داشت. در حوزههای امنیتی نیز قطعا از شکلگیری ترتیبات جدید در منطقه متضرر خواهیم شد. در سالهای آینده به تقویت نفوذ پانترکیسم در مرزهای شمالی ایران دامن خواهد زد و انتظار این را داریم. ضمن اینکه تغییراتی که در منطقه رخ داد، عرصه بیشتری را برای اسرائیل جهت بازیگری در منطقه قفقاز شمالی و بهویژه در مجاورت مرزهای ایران فراهم کرد که این هم قاعدتا تهدیدهای امنیتی خاص خودش را خواهد داشت. در نتیجه همانطور که گفتم ایران به دلیل انفعالی که در دستگاههای مربوطه وجود داشت و همه سرگرم انتخابات آمریکا بودند و اینکه چه کسی انتخاب خواهد شد و برجام چه خواهد شد و چون همه درگیر این موضوعات بودند، کسی متوجه طرحهایی که برای منطقه ریخته شده بود، نشد و ما فرصتها و امتیازات درخورتوجهی را از دست دادیم. بله اگر ایران در همان اول اتفاقات متوجه این طرحهای بزرگ میشد، این ظرفیت را داشت که بازی را در منطقه به هم بزند و شرایط را به نحو دیگری پیش ببرد. ولی چون در وهله اول متوجه آن رویدادها نشدند و در وهله دوم آنقدر انفعال نشان دادند که تمام فرصتهای بازیگری را از دست دادند و در عین حال باور نداشتند به ظرفیتها و جایگاه و وزن بالای ایران در منطقه قفقاز، همه اینها دست به دست هم داد که ما فقط نظارهگر این تغییرات و تحولات در مرزهای شمالی خودمان باشیم و متأسفانه هم آسیبهای اقتصادی متحمل بشویم و هم در آینده تهدیدات امنیتی ما در این حوزه قاعدتا افزایش پیدا خواهد کرد.
نسخه پی دی اف