آرمان ملی – محمدحسین لطفالهی: روابط روسیه و اروپا این روزها وارد فاز جدیدی شده و به رغم اصرار اروپاییها برای تحریم و تنبیه مسکو بهدلیل الحاق شبه جزیره کریمه به خاک خود، اکنون آنها تلاش دارند تا مساله خود با روسیه را از طریق دیپلماتیک حل و فصل کنند. به همین منظور هم نشستی با حضور رؤسای جمهور روسیه و اوکراین برگزار شد تا گامی به سوی حل این مناقشه باشد. از سوی دیگر اما در مساله ایران سطح اختلافنظرها میان مسکو و بروکسل در حال افزایش است و روسها ترجیح دادهاند دست کم تا امروز به حمایت از ایران در پرونده برجام بپردازند. «آرمان ملی» در گفتوگو با شعیب بهمن، کارشناس مسائل روسیه به بررسی رابطه روسیه و اروپا و همچنین آینده همکاریهای تهران و مسکو پرداخته است. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
کشورهای اروپایی تلاش زیادی دارند تا مسائل خود را با روسیه حل کنند و در آخرین نمونه شاهد بودیم که نشستی مشترک از سوی مکرون و مرکل برای دیدار با روسای جمهور روسیه و اوکراین ترتیب داده شد. بهنظر شما این نشستها میتواند به حل مساله اوکراین منجر شود؟
برگزاری چنین نشستهایی باعث حل و فصل شدن موضوعات میان روسیه و اوکراین، دستکم در کوتاهمدت و حتی در میانمدت نمیشود. نهایت انتظاری که میتوان از این نشست یا نشستهای مشابه داشت، جلوگیری از افزایش تنش یا در بهترین حالت کاهش تنشهاست. بیانیه پایانی نشست هم، این موضوع را تایید میکند. در این بیانیه صرفا بر یک آتش بس محدود و تبادل اسرا بین طرفین تاکید شده بود و عملا هیچراهحل جامعی که بتواند وضعیت اوکراین را بهبود بخشد یا به بحران در این کشور خاتمه دهد ارائه نشد. مساله اصلی درباره اوکراین در دو نکته خلاصه میشود: یک بخش مربوط به مناقشه بر سر شبه جزیره کریمه است که عملا به بخشی از خاک روسیه تبدیل شده و بعید است که مسکو بخواهد این شبه جزیره را به اوکراین بازگرداند؛ چراکه این موضوع برای روسها تمام شده بهنظر میرسد. این در حالی است که اوکراین به هیچوجه مالکیت روسیه بر شبه جزیره کریمه را نمیپذیرد و آن را متعلق به خود میداند. نکته دوم مساله حضور جداییطلبان در منطقه موسوم به دنباس است که مناطق شرقی و جنوبی اوکراین را شامل میشود. در آن محدوده هم از زمان شروع بحران اوکراین در سال ۲۰۱۴ تا به امروز، جداییطلبان روستبار حکومتی خودمختار در منطقه ایجاد کردهاند و عملا میتوان گفت دولت مرکزی اوکراین هیچ تسلطی بر آن محدوده ندارد. در نتیجه از یکسو باید تاکید کرد در مقطع زمانی کنونی، موضوع مالکیت شبه جزیره کریمه غیرقابل حل بهنظر میرسد و راهحلی هم که برای موضوع منطقه دنباس بهنظر میرسد و اگر اتفاق خاص جدیدی میان دو کشور رخ ندهد عملی خواهد شد، اعطای یک نوع خودمختاری گسترده از سوی دولت اوکراین به آن منطقه است تا در نهایت اوکراین بتواند تمامیت ارضی خود را حفظ کند، البته به وجود آمدن هر بحران جدید در اوکراین میتواند باعث افزایش تنش در این مناطق و حتی درخواست آنها برای انضمام به خاک روسیه نیز بشود. بنابراین مساله اوکراین و روسیه را باید پیچیدهتر از آن دانست که با برگزاری یک یا چند نشست، آن هم به این شکلی که برگزار شد، قابل حل و فصل باشد.
پیشتر اروپا تلاش کرده بود که مساله اوکراین را با اعمال تحریم و تحت فشار گذاشتن روسیه به نتیجه برساند اما این روزها گویا دیپلماسی نقش پررنگتری در الگوی اروپا برای حل مسائل با روسیه دارد. این تغییر رویه از کجا ناشی میشود؟
در آغاز بحران، اروپاییها نسبت به توسعهطلبی ارضی روسیه و اینکه احتمال داشت رفتار روسیه در مناطق دیگر اروپا که مستعد چنین مسالهای بودند، نظیر منطقه بالکان یا بخشهایی که در شرق اروپا روس تبارها جمعیت اصلی آن را تشکیل میدادند، تکرار شود، بیم داشتند. به همین دلیل اروپاییها در ابتدا با اعمال تحریم اقتصادی شدید علیه روسیه که با همگامی و پیشگامی آمریکا صورت گرفت، تلاش داشتند مسکو را محدود کنند، اما واقعیت آن است که دو مساله مانع از تحقق این هدف اروپا شد. اول وابستگیها و نیازهای متقابل اقتصادی میان روسیه و کشورهای اروپایی از جمله در حوزه انرژی و خدمات که سبب میشد پس از اعمال تحریم، هر دو طرف دچار مشکل شوند؛ بهطوری که وقتی تحریمهای اروپا علیه مسکو اجرائی شد هم بسیاری از شرکتهای روسی و هم بسیاری از شرکتهای اروپایی متضرر شدند و به همین دلیل میتوان گفت وابستگی متقابل طرفین تحریمها را تحت الشعاع قرار داده است. مساله دوم به اختلاف نظر جدی میان کشورهای اروپایی در خصوص موضوع روسیه بازمیگردد. در این کشورها دیدگاهی مشخص و واحد در قبال برخورد و مواجهه با روسیه وجود ندارد. برخی از کشورها نظیر کشورهای حوزه دریای بالتیک، لهستان و انگلستان در اتحادیه اروپا خواستار برخورد خیلی سخت با روسیه هستند، برخی دیگر از کشورها نظیر یونان و ایتالیا تمایل دارند که تحریمها بهطور کامل کنار گذاشته شده و تعاملاتی گرم با روسیه برقرار شود و برخی دیگر از کشور مانند آلمان و فرانسه نیز تمایل دارند وجهه اروپا در تقابل با روسیه حفظ شود و هم نیاز دارند تا روابط اقتصادی با مسکو پابرجا بماند. بنابراین نگاهی بینابینی در میان نگاه طرفداران برخورد جدی یا سازش دارند. همین چنددستگی میان کشورهای اروپایی و نبود دیدگاه مشترک میان آنها در قبال روسیه باعث شده که به مرور زمان از شدت تحریمها کاسته شود و امروز تحریمها کارکرد اصلی خود را از دست داده است؛ یعنی بازداشتن روسیه از اهداف خود در اوکراین و شرق اروپا.
شاهد هستیم که در موضوع برجام هم روسیه در مقابل اروپا قرار گرفته و ترجیح داده از مواضع ایران در پرونده هستهای حمایت کند. بهنظر شما این تنشها به کجا خواهد رسید؟ آیا روسیه در کنار ایران خواهد ایستاد یا مواضع کنونی این کشور موقتی و با توجه به شرایط روز است؟
روسها در موضوع برجام موضعی کاملا منطقی اتخاد کردهاند و معتقدند آمریکاییها با خروج غیرقانونی و یکجانبه از برجام این توافق نامه بینالمللی را نقض کردند و اروپاییها هم با عدم پایبندی به مفاد برجام از جمله حفظ روابط اقتصادی با ایران، ناتوانی نشان دادند. در نتیجه از نظر روسها اقدامات ایران در راستای کاهش گام به گام تعهدات برجامی اقدامی منطقی بوده و به همین دلیل است که آنها موضعی کاملا درست و صحیح را اتخاذ کردند و ضمن محکوم کردن رفتارهای آمریکا موضع ایران را قابل قبول دانستند. با توجه به شرایط و روندی که برجام طی میکند، بهنظر میرسد که موضع روسها پا برجا بماند هر چند که مسکو هیچگاه موافق رفتن هیچکشوری به سوی تسلیحات هستهای نبوده. در واقع باید تاکید کرد که رفتن به سوی ساخت تسلیحات هستهای برای روسها خط قرمز است و چه ترکیه چه عربستان و چه هر کشور دیگری بخواهند به سوی ساخت تسلیحات هستهای بروند، روسیه در برابر آن خواهد ایستاد. در مورد توافق برجام اما آنها موضع ایران را کاملا بحق میدانند و معتقدند ایران به توافق پایبند بوده و این سایر طرفها بودند که نتوانستند به تعهدات خود پایبند بماند.
به روندی که برجام طی میکند اشاره کردید. این امکان وجود دارد که با ادامه کاهش تعهدات ایران، اروپا به سمت اعمال مکانیسم حل اختلاف برود. بهنظر شما در آن زمان روسیه تلاشی برای وتو به نفع ایران خواهد داشت؟
با توجه به رویکردی که روسها داشتند و موضع منطقی و گام به گام ایران در کاهش تعهدات، بهنظر میرسد که روسها چندان طرف اروپا و آمریکا را نخواهند گرفت و در شرایط فعلی ترجیح میدهند که از ایران و توافق برجام حمایت کنند.
فکر میکنید چین هم ترجیح دهد که از ایران حمایت کند؟
چین هم موضعی مشابه روسیه اتخاذ کرده و آمریکا را بر هم زننده توافق میداند. بارها هم به صراحت اعلام کردهاند که تحریمهای یکجانبه را نمیپذیرند. طبعا کار اگر به اعمال مکانیسم ماشه شورای امنیت کشیده شود آنها هم موضعی منطقیتر اتخاذ خواهند کرد و با اروپا و آمریکا همراه نمیشوند.
در موضوع تحریمها گمانهزنیهایی مطرح است که تحریم ایران در برخی مسائل بهطور خاص به نفع روسیه است و بهدلیل تعارض منافعی که وجود دارد، امکانش هست که روسیه بخواهد ایران زیر فشار تحریمها باقی بماند. برای مثال در موضوع تامین انرژی ترکیه، روسیه و ایران رقابت دارند و تحریم ایران میتواند سود خوبی برای این مسکو داشته باشد. ارزیابی شما از این مساله چیست؟
این مسائل بیشتر از آنکه واقعیت داشته باشد و ما در عمل شاهد آن باشیم، ساخته و پرداخته رسانههای غربی و عربی است و آنها برای اختلافافکنی میان ایران و روسیه و بدبین کردن افکار عمومی ایران به مسکو به این مسائل دامن میزنند. اگر مقاصد صادرات نفت ایران و روسیه را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه میشویم که مقاصد صادرات نفت دو کشور تا حد زیادی متفاوت است. ایران عمدتا نفت خود را به کشورهای آسیایی نظیر هند، ژاپن و چین صادر میکند، در حالی که عمدهترین خریداران نفت روسیه را کشورهای اروپایی تشکیل میدهند. هیچگاه نیز در طول تحریمهای غیرقانونی علیه ایران این روسیه نبوده که جای ایران را در بازار پر کرده باشد و اساسا روسیه به مقاصد صادراتی ایران، صادرات نفت چندانی ندارد. اگر به دور پیشین تحریمها علیه ایران نیز نگاهی تحلیلی داشته باشیم، متوجه میشویم که کشورهایی نظیر عربستان، امارات و کویت بودند که جای خالی نفت ایران را در بازارهای جهانی پر کردند و به این ترتیب نقشی انکارنشدنی در افزایش فشار تحریمها علیه کشورمان داشتند. بعد از برجام نیز این بحث در اوپک مطرح شد که این کشورها باید تولید نفت خود را کاهش دهند تا سطح تولید ایران به سطح تولید قبل از تحریمها بازگردد. در حال حاضر نیز روسها سود چندانی از صادرات نفت ایران نمیبرند. تنها ممکن است که کاهش صادرات ایران به افزایش قیمتها در بازارهای جهانی منجر شود که آنهم تا حدی برای همه تولیدکنندگان نفت میتواند مفید باشد؛ زیرا میتواند تولیدکنندگانی مانند آمریکا را به افزایش سطح تولید وادارد و عملا برخی بازارها از دست فروشندگان سنتی نفت خارج شود. بررسیها نشان میدهد که موارد محدودی اشتراک میان مقاصد صادراتی ایران و روسیه وجود دارد که اصلیترین آنها چین و ترکیه هستند، اما عمدهترین خریداران نفت دو کشور متفاوت هستند و نمیتوان مسکو را متهم کرد که دنبال تحریم ایران است و از این مساله منفعت خاصی دارد. با توجه به این مسائل میتوان گفت تحریم ایران سود چندانی برای روسیه ندارد اما رسانههای غربی با بزرگنمایی این مسائل کوچک تلاش میکنند که معدود شرکای تجاری ایران را نیز به نوعی حذف کنند، تا فشارها علیه اقتصاد کشورمان بیش از پیش افزایش یابد. نباید اسیر اینگونه بازیهای رسانهای شد و باید تلاش کرد که نه تنها فرصتهای تجاری را از دست نداد بلکه به گسترش و توسعه آنها اندیشید. حتی روسیه پیشنهاد کرده که نفت ایران از طریق این کشور فروخته شود.
آیا فکر میکنید فروش نفت ایران از طریق کشوری ثالث نظیر روسیه عملیاتی باشد؟
در مورد فروش نفت از سال ۲۰۱۴، مذاکرات برای صادرات نفت ایران به روسیه آغاز شد و براساس طرح اولیه، قرار بود روسیه روزانه تا ۵۰۰هزار بشکه از نفت ایران را در ازای تجهیزات و کالاهای روسی خریداری کند. این قرارداد بزرگ نفتی که ارزش ماهانه آن یکمیلیارد و ۵۰۰میلیون دلار و در مجموع به ۲۰میلیارد دلار در سال تخمین زده میشد، با حصول توافق هستهای میان ایران و کشورهای ۱+۵ عملا به دست فراموشی سپرده شد. با این حال در حال حاضر با توجه به تلاش آمریکا در به صفر رساندن فروش نفت ایران، تهران میتواند از طریق روسیه همچنان به صادرات نفت خود ادامه دهد. بهخصوص که از گذشته طرحهایی بین ایران و روسیه در زمینه تهاتر نفتی وجود داشته و فعال شدن مجدد این طرحها میتواند باعث گشایش در فروش نفت ایران تا حدود ۵۰۰هزار بشکه در روز شود. استفاده از این روش دارای ویژگیهای قابل توجهی است که میتواند منافع درازمدت ایران و روسیه را تامین کند. معامله نفتی میان ایران و روسیه برخلاف آنچه که به نام «طرح تهاتر نفتی» یا «نفت در برابر غذا» مطرح شده، به هیچوجه به معنای تهاتر نیست؛ زیرا ایران میتواند با پول خود به خرید کالا و یا خدماتی بپردازد که نیاز دارد. از سوی دیگر روسیه میتواند از این طریق به فروش کالا و تجهیزات ساخت خود به ایران بپردازد که برای این کشور دارای سود اقتصادی است. قرارداد نفتی میان ایران و روسیه، روش مناسبی برای تنوع بخشیدن به مشتریان نفت ایران است، چراکه براساس این قرارداد، روسها نفت دریافت شده از ایران را به هر کشوری که مدنظرشان باشد، صادر خواهند کرد. با توجه به اینکه نفت ایران از لحاظ کیفیت به نفتی که از ناحیه اورال روسیه استخراج میشود، نزدیک است، این امر میتواند صادرات و فروش نفت ایران توسط روسها را تسهیل کند. از سوی دیگر روسیه به واسطه فروش نفت ایران میتواند سهم بیشتری از بازارهای اروپا را بهدست آورد که این امر یکی از استراتژیهای بلندمدت مسکو در حوزه انرژی محسوب میشود. اجرای قرارداد نفتی میان ایران و روسیه سبب افزایش صادرات نفت ایران میشود که این امر میتواند کمکی برای اقتصاد ایران در دوران تحریم باشد. از سوی دیگر این قرارداد نفتی برای روسیه نیز سودآور است؛ زیرا موجب دریافت حق انتقال و فروش نفت ایران به سایر کشورها میشود.