بازگشایی سفارت ایران در عربستان پس از توافق دو کشور برای بهبود روابط، یک گام مثبت در تحولات منطقهای و بین المللی محسوب میشود؛ گامی که البته موافقان و مخالفان خاص خود را دارد.
هفت سال پس از قطع روابط دیپلماتیک عربستان سعودی با ایران، دو قدرت منطقهای در بیانیهای در 10 مارس 202، بر سر توافقی برای احیای روابط به توافق رسیدند. اگر چه مذاکرات برای این توافق در دو سال گذشته با میانجیگری دولتهای عراق، عمان و اخیراً چین، شاهد فراز و نشیبهایی بود اما در نهایت، گفتگوها ادامه یافت و با موفقیت به پایان رسید.
در حالی که برخی قصد دارند بهبود مناسبات ایران و عربستان را یک تحول راهبردی در سطوح منطقهای و جهانی به شمار آورند اما در طرف دیگر عدهای معتقدند که این آشتی، صرفاً یک تنش زدایی تاکتیکی در خدمت منافع دوجانبه است و نمی توان آن را معاملهای بزرگ محسوب کرد. از نظر این گروه، بهبود روابط تهران و ریاض موجب تغییر محاسبات استراتژیک هیچ یک از طرفین نخواهد شد. بنابراین بعید است که در کوتاه مدت، محیط امنیتی منطقه را به طور قابل توجهی تغییر دهد. بر این اساس بیش از آنکه بهبود روابط ایران و عربستان موجب بروز تغییرات بزرگ در منطقه شود احتمالاً به تداوم روندهای موجود دامن خواهد زد. البته اینکه دو کشور به جای خصومت، از این پس الگوی رقابت و رایزنی دیپلماتیک برای حل مسائل را برگزینند، گزینه محتملتری است.
با وجود دیدگاه های بدبینانه، نمی توان اهمیت توافق صورت گرفته میان تهران و ریاض را در ایجاد اعتماد متقابل و هموار کردن راه برای گامهای بعدی به سوی یکپارچگی منطقهای نادیده گرفت. حرکت به سمت یک سیستم امنیتی صلح آمیز و همکاری جویانه در خلیج فارس، فرآیندی یک شبه نیست و قاعدتاً باید به صورت تدریجی و گام به گام روی دهد که در این راستا، آشتی عربستان و ایران، یکی از مراحل اجتناب ناپذیر آن به شمار میآید.
بنابراین در فضایی که باید نگاهی واقع بینانه به بهبود روابط دو کشور داشت، این سؤالات کلیدی پیش میآید که “چه تلاشهایی باید انجام شود تا فضای سیاسی مثبت فعلی میان تهران و ریاض پایدار بماند؟” و “چگونه می توان توافق موجود را در برابر موانع پیش رو مصونیت بخشید؟” واقعیت آن است که ریاض و تهران، انگیزههای منحصر به فرد خود اهداف متفاوتی را در دستیابی به توافق دنبال کردهاند. عدم تطابق منافع، انگیزهها و اهداف، هم میتواند یک فرصت مناسب تلقی شود و هم خطر و تهدید برای آینده مناسبات دوستانه دو کشور محسوب گردد.
از منظر عربستان سعودی، توافق با تهران میتواند از سطح خصومتهای سیاسی و امنیتی که برای هر دو طرف پرهزینه است، بکاهد. ظاهراً نقطه کانونی این استدلال را درک عربستان سعودی از تغییر اولویتهای ایالات متحده در دهه گذشته شکل داده که عملاً محاسبات امنیتی این پادشاهی را تغییر داده است. چند رویداد و عامل به صورت مشخص در این خصوص تأثیرگذار بودهاند:
1. تمایل ایالات متحده برای اولویت بخشی به رقابت با چین و کاهش سطح بازیگری در خاورمیانه و شمال آفریقا؛
2. توافق هستهای اوباما با ایران در سال 2015 و توصیه آمریکا به عربستان برای یافتن راهی مؤثر در برقراری نوعی صلح با همسایگان؛
3. عدم مداخله ایالات متحده در برابر حملات پهپادی انصارالله به تأسیسات غول نفتی آرامکو؛
4. تصمیم دولت بایدن در فوریه 2021 به پایان دادن به همه اشکال حمایت آمریکا از عملیات تهاجمی برای جنگ در یمن و از جمله فروش تسلیحات به عربستان سعودی و امارات؛
5. تأکید واشنگتن بر فاجعه انسانی و استراتژیک ناشی از جنگ یمن و تلاش برای خاتمه آن.
اگر چه در دوران ریاست جمهوری ترامپ، امیدها برای بهبود روابط عربستان و آمریکا تقویت شد اما عدم انتخاب مجدد وی موجب شد که اعتقاد عربستان سعودی به لزوم تغییر رویکرد خود در رابطه با ایران راسختر از گذشته شود. در واقع ریاض متقاعد شد که هم در عرصه سیاسی و در حوزههای امنیتی، دیگر نمیتواند تنها به واشنگتن تکیه کند. در چنین شرایطی، سعودی ناگزیر بود یا خصومتها با ایران را کاهش دهد و یا با استفاده از رقابت قدرتهای بزرگ و تنوع بخشیدن به امنیت خود، ضمانتهای امنیتی موجود از سوی ایالات متحده را تکمیل کند.
به نظر میرسد ریاض یک استراتژی ترکیبی را در مواجهه با ایران انتخاب کرده است. زیرا از یک سو، تعامل دیپلماتیک با ایران برای کاهش تنش را برگزیده و از سوی دیگر به دنبال بهره مندی از فرصتهای دیپلماسی چندجانبه در روابط با قدرتهای بزرگی همچون چین و روسیه برآمده تا ضامنهای سیاسی و امنیتی جدیدی را وارد معادلات منطقهای کند. اگر چه تقویت مناسبات عربستان با روسیه و چین به معنای تلاش برای جایگزینی ایالات متحده نیست، اما نشان دهنده تعامل ریاض با قدرتهای بزرگ در زمینههایی است که سیاست آمریکا ناکافی و یا ناکارآمد بوده است.
از سوی دیگر به نظر میرسد عربستان سعودی علاقهای به شروع جنگ جدید در منطقه ندارد. به خصوص که جنگهای دو دهه گذشته در منطقه برای عربستان نه تنها دستاورد خاصی نداشته، بلکه موجب به چالش کشیده شدن منابع این کشور نیز شده است. عربستان نه از تهاجم نظامی آمریکا به عراق و نه از بحران سوریه دستاورد مشخصی برداشت نکرد. جنگ مستقیم این کشور در یمن نیز تا کنون هیچ دستاورد روشنی برای ریاض نداشته است. این در حالیست که همه این جنگها هم امنیت عربستان را تضعیف کردهاند و هم موجب قدرتمند شدن ایران در منطقه شدهاند. از این رو عربستان نه تنها تمایلی به آغاز یک نبرد نظامی جدید ندارد، بلکه از طریق گشایش روابط با ایران، پیام روشنی به ایالات متحده و اسرائیل داد که اساساً خطر جنگ مستقیم با همسایه خود را نخواهد پذیرفت.
این سیاست با روندهای داخلی عربستان نیز همسویی دارد. زیرا اولویت عربستان سعودی حداقل برای یک دهه آینده، برنامه تحول اجتماعی و اقتصادی است که در چشم انداز 2030 این کشور توضیح داده شده است. عربستان سعودی میلیاردها دلار برای اجرای برنامه توسعه اجتماعی و اقتصادی خود سرمایه گذاری کرده و هر نوع تشدید تنش در منطقه میتواند تأمین مالی این پروژههای کلان را تهدید کند. نباید از یاد برد که ناامنی و بیثباتی باعث فرار سرمایه و نیمه کار ماندن پروژه های بزرگ میشود. این در حالیست که محمد بن سلمان برای پیشبرد طرحهای بلندپروازانه خود نیاز مبرمی به سرمایه گذاری خارجی دارد.
در نتیجه عربستان برای تبدیل شدن به یک مرکز منطقهای و جهانی در حوزههای تجارت و صنعت به توافق با ایران نیاز داشت. بر این اساس حاکمان سعودی متوجه شدند که پنجره فرصت برای انجام چنین تحولی، مشروط به برقراری ثبات در منطقه استکه تنها با داشتن روابط عادی با ایران می توان به آن دست یافت. در واقع ریاض به این باور رسیده که اگر جانبداری از هر یک از قدرتهای بزرگ، بهویژه قدرتهای غربی، تنشهایی را با تهران ایجاد کند، تنها به برنامه تحول اجتماعی و اقتصادی این کشور آسیب میزند. به همین دلیل است که عربستان عامدانه سیاست ابهام استراتژیک را در قبال بحران اوکراین انتخاب کرد. این سیاست به ریاض آن کمک کرد تا از منافع خود در برابر پیامدهای منفی تنشهای روسیه و غرب محافظت کند. حاکمان عربستان دریافتهاند که مشابه چنین سیاستی میتواند در قبال ایران نیز اتخاذ شود.
با توجه به منافع قابل توجهی که آشتی با ایران برای عربستان دارد و همچنین تمایلی که در تهران برای بهبود روابط با همه همسایگان خود از جمله ریاض به وجود آمده، می توان انتظار داشت که بهبود روابط دو کشور در مقطع زمانی با ثبات همراه باشد. اگر چه چنین امری به معنای حل و فصل اختلافات به خصوص در مورد مسائل منطقه ای نیست، اما می تواند به ایجاد ساز و کاری برای دوری گزیدن از دشمنی و کاهش سطح تنش میان دو کشور منتهی شود. بی تردید بهبود روابط ایران و عربستان پیامدهای خاص خود را بر منطقه خلیج فارس خواهد داشت. به همین دلیل می توان از آغاز فصلی جدید در خلیج فارس سخن گفت.